بی تی اس در ایران (۸)🤯💃🏻💜

// موقع رفتن //
سعی میکردم گریه نکنم ولی نمیشه. جدایی از خانواده ای که ۲۰ سال باهاشون بودی. کل خانوادم داشتن گریه میکردن.
بعد از آروم شدن خداحافظی و بوس و بقل، سوار هواپیما شدیم.
صندلیم کنار پنجره و کنار ته بود.
نشستیم سر جاهامون و بعد از چند دقیقه هواپیما بلند شد و حرکت کرد.
چند دقیقه گذشت و بغضم شکست. از پنجره بیرونو نگاه میکردم و بی صدا اشک میریختم.
(کل مکالمه ها رو فقط خودشون میشنیدن)
ته: ات؟
سرمو برگردوندم طرفش.
ات: بله
با دستش اشکمو پاک کرد
ته: داری گریه میکنی؟🥺
ات:🥺😭
ته: شششششش آروم باش🥺
سرمو چسبوند به خودش موهامو ناز کرد.
ات: نمیتونم . تحمل دوری سخته😭
ته: میدونم. درکت میکنم عزیزم🥺 بهت قول میدم هر دو ماه بیارمت . خودمم نتونستم بیام برای تو بلیط میگیرم. ولی قول میدم کاری کنم که بهت خوش بگذره و دوری شون برات عادی شه.🥺
ات: قول؟؟🥺
ته: قول قول😊 حالا اشکاتو پاک کن طاقت دیدنشونو ندارم
با دستش اشکامو پاک کرد و بعد پیشونیمو بوسید. همونجوری که نازم میکرد خوابم برد.
// پرش زمانی رسیدن به کره //
کارهای لازمو انجام دادیم و از فرودگاه اومدیم بیرون.
ته: به کره ی جنوبی خوش آمدید😅
ات: چقد اینجا قشنگههه😍
پسرا:😁
کوک: ولی باید بهت کره ای یاد بدیم😜
همه تایید کردن که ماشین های باکلاسی اومدن دنبالمون همه خداحافظی کردیم و رفتیم.
// پرش زمانی دم در عمارت //
از ماشین پیاده شدم و 🤯
ات: چه عمارتی🤯🤩👏🏻
ته: 😁 بفرمایین
رفتیم تو و وسایلامو گذاشتم اتاق و به خانوادم زنگ زدم و خبر دادم که رسیدیم. یه دوش گرفتم و بعد ته کل عمارتشو نشونم داد.
ته: خب دیگه همه جا رو دیدی. بریم بخوابیم🙃🥱
ات: باش🙃
// موقع خواب //
ته: شب بخ..... وایسا دوباره داری گریه میکنی؟😑
ات: دست خودم نیس😭
محکم بقلم میکنه و موهامو ناز میکنه
ته: شششششششش آرومممم. من پیشتم😘(سر ات رو بوسید)
نفهمیدم چیشد که خوابم برد😴
//صبح//
// ویو ته //
با نور خورشید که به چشمام خورد بیدار شدم . دیدم ات به کیوت ترین حالت ممکن خوابیده.😍
رفتم دوش گرفتم و بعد صبحونه آماده کردم پنکیک😁
رفتم و ات رو بیدار کردم.
ته: اتم؟
ته: عزیزم؟
ته: عشقم؟
ات:هوم؟ ( تو خواب )😴
ته: کیوتتتتتتت. پاشو میخوام ببرمت کره گردی😍😊
ات: کره؟ (تو خواب)😴
ته: هنوز خوابی که. آره کره😐😂
ات:....😴
ته: ای خودا عین بچه هاس😍
محکم لپشو بوس کردم که کامل بیدار شد😁
ات: من کیم؟ اصلا کجام ؟ اینجا کجاس؟ تو کی؟ اینجا چیکار میکنی؟😳
ته: نفس بگیر🤣 صبح بخیر عشقم
ات: صبح بخیر 🥱
ته: بدو بیا. الان صبحونه آماده میشه
ات: خب برم دوش بگیرم میام😊
ته: بدو👋🏻
صبحونه آماده شد و میزو چیدم
ته: آفیت😊
ات: ممنون😊 واووووو چه کردیییی😍
ته: 😁
نشستیم سر میز و شروع کردیم به خوردن
ته: چطور شده؟
ات: ......
ته: ببخشید .خوشت نیومد؟☹️
ات:نه خوشم نیومد.....عاشقش شدممم😍
ته: نوش جونت😍
صبحونه خوردیم آماده شدیم و با اعضا رفتیم کره گردی.
// ویو راوی //
اون روز کلی گشتن و خرید کردن خلاصه کلی خوش گذروندن.
فردای اون روز پسرا باید میرفتن تمرین تا برای کنسرت هفته بعد آماده باشن.
//ویو ات //
دیدم ته داره آماده میشه‌.
ات: میخوای جایی بری؟
ته: احیانا کار و شغل دارم😐 میریم تمرین
ات: منم بیااااااممم🥺
ته:.....
ات: لطفاااااا🥺
ته: باش😊
ات: اوکی من برم حاضر شم😊
ته: فقط زود تا دیرم نشده😁
ادامه دارد.......

آرمیا خوشحال میشم حمایت کنین💜
خوشحال میشم لایک کنین❤️
فالو کنی=فالو میشی💛

#بی_تی_اس
#آرمی
#فیک
#فیک_بی_تی_اس
#تهیونگ
#فیک_تهیونگ
دیدگاه ها (۳۰)

بی تی اس در ایران (۹)🤯💃🏻💜

بی تی اس در ایران (۱۰)🤯💃🏻💜 (پارت آخر)

بی تی اس در ایران (۷)🤯💃🏻💜

بی تی اس در ایران (۶)🤯💃🏻💜

جیمین فیک زندگی پارت ۸۹#شام سه نفرمون رو خوردیم . اولین بار ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط