هرچی من بگمه پارت سیزدهم

#هرچی من بگمه #پارت سیزدهم
از زبون #معصومه

دلم خیلی برای اون سه تا تنگ شده بود مخصوصا رویا بخاطر همین زنگ زدم به بقیه گفتم اماده شید وسایلاتونو جمع کنید میریم کره اونا هم از خدا خواسته قبول کردن اینترنتی بلیت گرفتم ماجرا رو با مادر و پدرم درمیون گذاشتم اونا هم توی کره برامون یه خونه جفت و جور کردن بلیت برای 6 بعد از ظهر بود میخواستم رویا رو سوپرایز کنم میدونستم اگه به سیلدا بگم دهن لقی میکنه پس زنگ زدم به مبینا
گفتگو
-سلام مبینا
+سلام معصومه دلم برات یذره شده چیشد یادی از ما کردی
-این چه حرفیه من همیشه به یاد شمام میخواستم یچیزی بگم
+بگو
-داریم با بچه ها میایم کره به کسی چیزی نگو هروقت رسیدیم بهت میگم برام لوکیشن بفرس
+باشه دارم میمیرم از ذوق
-بای
+بای😁
پایان مکالمه
زنگ زدم به بچه ها گفتم بلیط برای ساعت چنده رفتم حموم یه دوش گرفتم اومدم بیرون یه نگا به ساعت کردم دیدم ساعت چهاره
-چه زود گذشت😱
زودی موهامو خشک کردم یه لباس پوشیدم ساکمم بستم رفتم پایین از مامان و بابام خداحافظی کردم و رفتم سوار ماشین شدم مامانم داشت گریه میکرد گفتم که زودی میام بعد از کلی خداحافظی و گریه گاز ماشینو گرفتم رسیدم فرودگاه بچه ها هم اومدن ساعت درست 6 بود رفتیم سوار هواپیما شدیم دیگه خوابیدم بعد 3 ساعت یکی صدام زد چون خوابم سبک بود بیدار شدم دیدم حوری بود داشت صدام میزد بعد از اینکه پیاده شدیم رفتیم تو راه خونه بودیم که یه عطسه کردم همون موقع رکسانا جوگیر شد الکل برداشت زد بهم
-الکل از کجا اوردی؟؟
رکسانا:الکل از خونه اوردم
-برای چی؟؟
رکسانا:هیچ گفتم همه رو میکروب زدایی کنم کرونا نگیریم
-عشقم کرونا سال پیش تموم شد
رکسانا:😁
بعد 45 دقیقه رسیدیم خونه ای که بابام برامون گرفته بود رفتیم تو رکسانا و سارینا دهنشون چسبید کف زمین
حوری:ببند مگس نره توش😂
رکسانا:زهرمار
بعد که اتاقامون رو برداشتیم یکم استراحت کردیم بعد گوشیم رو برداشتم به مبینا زنگ زدم
مکالمه
-سلام
+سلام عشقم
-خوبی عشقم؟؟
+اره
-لوکیشن رو برام بفرس بیام ببینمتون
+باشه😁
پایان مکالمه

از زبون #رویا

دیدم مبینا داره با گوشیش حرف میزنه و به یکی گفت عشقم پیش خودم گفتم
+کی عشقشه؟؟
دیگه اهمیتی ندادم ولی فضول بودم

یک ساعت بعد.......

ادامه دارد☺️
دیدگاه ها (۱)

#هرچی من بگمه #پارت چهاردهماز زبون #رویادیدم مبینا داره ادرس...

#هرچی_من_بگمه #پارت15از زبون #معصومه رفتم پیش رویا که دیدم ب...

#هرچی من بگمه #پارت دوازدهماز زبون #مبینا+ععععععععررررررر😭سی...

#هرچی من بگمه #پارت 11از زبون #رویاتا گفتم بوی دماغ سوخته می...

دختری که آرزو داشت

ظهور ازدواج )( پارت ۳۱۹ فصل ۳ ) دوش مختصری گرفتم و لباس عوض ...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟓عشق مافیاویو بورامبا جیمین رفتم خونش فردا باید میرفتم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط