چند پارتی کوک

چند پارتی کوک 🫂
درخواستی🫂

( پارت ۴ )

ویو کوک **

با صدای جیمین بلند شدم...

دیشب خواب دیدم با ات ازدواج کردم...

این چ سمی بود...

ات خوشگل وکیوته اما قطعا عاشقش نیستم...

جیمین : کوک داری ب چی فکر میکنی پاشو بیینمممممم

کوک : باشه نر خررر

رسیدیم مدرسه... زنگ تفریح هارو با ات می گذروندیم و هی سوال میکرد خیلی پر حرف بود.

زنگ اخر هم بالاخره خورد..

جیمین : کوک بیا بریم ی بستنی چیزی بخوریم ..

کوک : باشه..

ات : میشه منم بیام...

کوک : تو؟ خانوادت چی اجازه میدن

ات : اونا حتی نمیدونن من وجود دارم شما اولین کسایی هستین ک فهمیدین منم تو این دنیام

جیمین : کوچولو ناراحت نباش بیا بریم..

تو فکر بودم .. یاد خودم افتادم.. یاد زندگی مزخرف...

کوک : ببین ات این چیزی نیست ک تقصیر تو باشه درکت میکنم ببین منم اینطوری بودم اما الان ببین چقد قویم دیگ گذشته برام مهم نیست تو هم پشت سرش بزار

ات : میشه تا قوی میشم شما هم کنارم باشین؟

کوک : اره ما کمکت میکنیم فعلا بهش فکر نکن بیا بریم

رفتیم بستنی هم خوردیم و دیگ وقت این بود از هم جدا شیم

ات : میگم میشه فقط از دور ببینم کجا زندگی میکنین؟ من تاحالا خونه مافیا رو ندیدم...

کوک : باشه ب رانندم میگم برت گردونه...

ات : باشه مرسیییی..

رفتیم و ات عمارت رو دید

ات : اینجا بهشتهههه

جیمین : اره ی موقع دیگ میتونی بیای تورو هم ببینی

ات : باشه ممنونننن

راننده ات رو رسوند.. منو جیمین هم رفتیم استراحت کردیم


ویو ات

این چند روز فوق العاده بود حس زندگی می کردم و دوستای جدیدمو دوست داشتم....

کوک وایب خیلی خوبه بهم میده دلم میخواد همیشه پیشش باشم.

منظورم به عنوان دوسته اره دوست (ماهم باور کردیم )

رسیدم خونه...

مامان ات : کجا بودی هرزه هاااا مگ نگفتم مستقیم بیا خونه

ات : اصن برات مهمه؟

مامان ات : چطور جرات میکنی اینهمه بزرگت کردم... ولی هرزه تربیت کردم ن دختر...

ات : هر طور میخوای فکر کن

مامان ات : بیا اینجا ببینم هرزه و..

موهامو کشید و سیلی محکمی رو روی گونم حس کردم...

ات : اخ ولم کن تو اصن چکار داری ب منن از اول هم وجود داشتم واست مهم بودم؟!؟؟ (گریه)

مامان ات : خفه شو هرزه.......

ویو کوک

جیمین رفته بود بخوابه و بارون میومد..

من رفتم یکم ب کارا رسیدم..

یهو صدای زنگ در رو شنیدم.. کسی جواب نداد...

چتر رو ورداشتم و به بادیگاردا حالت اماده باش دادم...

درو باز کردن کسی رو ندیدن خودم رفتم بیرون یهو.....

#سناریو #جین #شوگا #جیمین #نامجون #وی #کوک #جیهوپ #بی_تی_اس#ارمی #کیپاپ #کیپاپر #کره

#South_Korea #Army #Love
#Taehyung #Jin #JHop #Jimin #Kook #Namjoon #Shuga #BTS #Kpop #clip #music_video #music #life #hope #peace #humor
دیدگاه ها (۰)

چند پارتی از کوک 🫂درخواستی 🫂(پارت ۵) ویو کوکیهو یکی رو ک مثل...

چند پارتی از کوک 🫂درخواستی 🫂( پارت ۶ ) ات : اره... خوابم نمی...

چند پارتی از کوک🫂درخواستی 🫂(پارت ۳) کوک : چکار کردی ک اینطور...

چند پارتی از کوک 🫂درخواستی 🫂( پارت ۲ ) ویو کوک **یهو در باز ...

سناریو [درخواستی]وقتی دختر ۱۴ سالتون رو با دوست پسرش میبینین...

جیمین فیک زندگی پارت ۸۱#

عشق چیز خوبیه پارت ۱۲ بادیگارد اومد بادیگارد : قربان فهمیدم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط