Part
#Part225
#آدمای_شرطی
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸
آره خودم کردم که لعنت بر خودم
خودم خواستم شیطنت کنم و استرس یه دوست دختر و دوست پسر بازی رو تجربه کنم
ولی...
فکر کنم کلاً شیطنت کردن به من نیومده
"سام"
_ سلام
+ سلام یاسمن خانم ، صبحت بخیر
_ صبح شما هم بخیر شازده، نمیای سر کار؟
مردد به یاسمن نگاه کردم که خودش نگاهی به سینی صبحانه کرد
_ اوووم، خوبه آفرین آفرین! من فردا پس فردا ازدواج کردم شوهرم رو میفرستم پیشت یاد بگیره
خبیث نگاش کردم
+ فکر کنم رحمان به اندازه ی کافی بلده نیاز به آموزش نداره!
نسکافه ای که دستش بود پرید تو گلوش
خنده ی بلندی کردم
_ سعی میکنم تا یه سر بزنم اگه هم نتونستم قربون دستت امروز رو بگذرون
+ سام امروز آخه...
_ یاسی نق نزن یه امروز رو میخوام با زنم بگذرونم خودت هم شرایط شیرین رو میدونی از وقتی اون اتفاقات افتاده نتونستم به اندازه ی کافی بهش برسم، درضمن اگه نمیخوای رحمان رو بفرستم چین و چند ماهی اونجا باشه پس امروز رو بی مشکل سر کن!
با حرص نگام میکرد که صدای مامان رو شنیدم
_ دخترم رو اذیت نکن!
تک خنده ای کردم
+ من غلط بکنم مریم بانو، فقط داریم با هم معاشرت میکنیم نه یاسی؟
زیر لب یه چیزایی زمزمه کرد که نفهمیدم که بعدش هم با حرص گفت
_ اوهوم بله مامان مریم سام راست میگه ، دارم بهش اقرار میکنم امروز رو با شیرین باشه و نیاد سرکار
#آدمای_شرطی
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸
آره خودم کردم که لعنت بر خودم
خودم خواستم شیطنت کنم و استرس یه دوست دختر و دوست پسر بازی رو تجربه کنم
ولی...
فکر کنم کلاً شیطنت کردن به من نیومده
"سام"
_ سلام
+ سلام یاسمن خانم ، صبحت بخیر
_ صبح شما هم بخیر شازده، نمیای سر کار؟
مردد به یاسمن نگاه کردم که خودش نگاهی به سینی صبحانه کرد
_ اوووم، خوبه آفرین آفرین! من فردا پس فردا ازدواج کردم شوهرم رو میفرستم پیشت یاد بگیره
خبیث نگاش کردم
+ فکر کنم رحمان به اندازه ی کافی بلده نیاز به آموزش نداره!
نسکافه ای که دستش بود پرید تو گلوش
خنده ی بلندی کردم
_ سعی میکنم تا یه سر بزنم اگه هم نتونستم قربون دستت امروز رو بگذرون
+ سام امروز آخه...
_ یاسی نق نزن یه امروز رو میخوام با زنم بگذرونم خودت هم شرایط شیرین رو میدونی از وقتی اون اتفاقات افتاده نتونستم به اندازه ی کافی بهش برسم، درضمن اگه نمیخوای رحمان رو بفرستم چین و چند ماهی اونجا باشه پس امروز رو بی مشکل سر کن!
با حرص نگام میکرد که صدای مامان رو شنیدم
_ دخترم رو اذیت نکن!
تک خنده ای کردم
+ من غلط بکنم مریم بانو، فقط داریم با هم معاشرت میکنیم نه یاسی؟
زیر لب یه چیزایی زمزمه کرد که نفهمیدم که بعدش هم با حرص گفت
_ اوهوم بله مامان مریم سام راست میگه ، دارم بهش اقرار میکنم امروز رو با شیرین باشه و نیاد سرکار
- ۶.۸k
- ۰۵ فروردین ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط