عشق آغشته به خون

☬⁠。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩
(。☬⁠。⁠)⁩پارت ۶۹ (。☬⁠。⁠)⁩

دوقطبی

مین جی : نزدیک بود با جیمین دعوا کنی متوجه هستی ؟
تهیونگ مشت دور فرمون را محکم تر کرد سپس گنگ گفت : ساکت
مین جی سری از تأسف تکون داد: برات متاسفم چطور میتونی به خواهرت اینجوری بگی گیریم از من بدت میاد اینقدر بی احترامی میکنی بی اهمیتی می‌کنی ولی اون خواهر کوچیک توئه
تهیونگ باز هم عصاب خود را کنترل نمود و آروم گفت : می‌دونم ساکت شو ..
مین جی عصبی سرش را ماساژ داد سپس به صندلی تکیه داد و عصبی گفت : گیریم دوقطبی هستی یادت می‌ره تو حالت ماینا برای همین تحمت بدی بهم زدی بازم سکوت کردم ولی در مقابل برادرم سکوت نمیکنم
تهیونگ گنگ نگاهش کرد سپس تند گفت : من بهت تهمت زدم ؟ تهمت چی
مین جی با بغض نگاه ازش کند و به بیرون دوخت ولی سکوت کرد تهیونگ تند ترمز گرفت سپس گنگ و عصبی گفت : مگه با تو نیستم بگو چی بهت گفتم !!
مین جی : داد نزن ..
تهیونگ: خوب تو هم بهم بگو چی گفتم تا داد نزنم
مین جی محکم نگاهش کرد و تهیونگ با چشم های گیج... مین جی سخت دهنش را نگهداشت و به سمت شیشه ماشین چشم دوخت تهیونگ باز هم عصبی گفت : مین جی بگو دیگه .. چی گفتم
مین جی بلند گفت : ساکت شو داد نزن
تعیونگ محکم دستش را به فرماند زد : بگو دیگه لعنتی نزار دست روت بلند کنم
مین جی پوزخند زد : مراقب باش من نزنمت
تهیونگ: یالا بگو دیگه
مین جی : نمی‌گم خودت آدم باش یادت بیاد
تهیونگ: آدم بودن رو باید از تو یاد بگیرم
مین جی : میگم داد نزن از صدا بلند تو بدم میاد ..
تهیونگ این بار بلند تر داد زد : خوب لعنتی بگو وگرنه این بار میزنم تو دهنت
مین جی : فکر کردی دهنتو باز آسفالت نمیکنم
تعیونگ : خوب بگو دیگه ...
مین جی بغضش گرفت سپس تند گفت : گفتی دخترونه نداری همین .. تند چشم به تهیونگ دوخت سپس اشک ای از گوشه چشمش سرازیر شد قلبش درد گرفت از شدت تنهایی بودنش احساس غریبه ای بهش دست می‌داد با صدا لزراند گفت : تو بهم تهمت زدی .. اینکه با یکی دیگه رابطه داشتم . در حالی که تا دیشب هیچ پسری رو نبوسیده بود ... محکم و قوی اشک اش را پاک کرد سپس روبه شیشه ماشین برد ... تهیونگ در شوک فرو رفت سپس نگاه از مین جی گرفت و به روبه رو اش دوخت محکم از بای دندان هایش گفت : پیاده شو...
مین جی سخت نگاهش کرد و محکم گفت : نمیشم کجا این وقت شب برم
تهیونگ: میگم پیاده شو...
دیدگاه ها (۱)

☬⁠。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩(。☬⁠。⁠)⁩پارت ۷۰ (。☬⁠。⁠)⁩صدا...

ظهور ازدواج )( پارت ۳۲۱ فصل ۳ ) جورف-بله. جوزف-بفرمایید. و ا...

☬⁠。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩(。☬⁠。⁠)⁩پارت ۶۸ (。☬⁠。⁠)⁩میو...

。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩(。☬⁠。⁠)⁩پارت ۶۷ (。☬⁠。⁠)⁩خجالت...

☬⁠。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩(。☬⁠。⁠)⁩پارت ۱۱۶ (。☬⁠。⁠)⁩مین...

☬⁠。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩(。☬⁠。⁠)⁩پارت ۱۰۰ (。☬⁠。⁠)⁩جلو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط