جای دوری نرو

جای دوری نرو
حتی شده برای یک روز
نه نرو ...
چون ...
چون ....
.
نمی دانم چگونه بگویم اش؟!
چون روز بس طولانی ست
و من چگونه تاب آورم چشم به راهِ تو بودن را
با این همه ایستگاهِ خالی
با این همه قطارِ خفته؟
.
نه نرو
چون اگر بروی
من مست و منگ بر زمین گام می نهم ...
چون اگر بروی، مُدام از خود می پرسم
یعنی می شود که برگردد؟
نکند تنهایم گذاشته تا بمیرم؟! #پابلو_نرودا
ترجمه #بابک_زمانی
دیدگاه ها (۴)

بگذار خیالت را راحت ڪنمכوست داشتنتمشروط بہ هیچ شرطی نیستچہ ب...

ماجرایی ست میان من و چشمانِ شماحال آشفته ی من...حال پریشانِ ...

...در انتظار خوابم و صد افسوس خوابم به چشم باز نمی آید اندوه...

...و امشب می‌توانم تلخ‌ترین کلماتم را بنویسم؛بنویسم که شب تا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط