آن قدر دلتنگم

آن قدر دلتنگم
که می توانم هزار دریا را
به شوق دیدارت وارونه شنا کنم
و آن قدر بی رمق
که گاه ِ رسیدن به یاد بیاورم 
ضربه های تبری را
که با دستهایت بر تنم فرود آمده اند !

آن قدر به ما شدنی دوباره
خوشبینم
که می توانم
جوانه هایی که بر زخم هایم روییده اند را هم ببینم
و آن قدر ناامید
که خواب ِ آخرین برگ ِ مانده بر شاخه هایم را
دلیلی برای سررسیدن زمستان تعبیر کنم !

با من بگو چگونه فراموشت کنم
وقتی که زخم های عمیق ترم بیشتر تو را به یادم می آورند
و بهار را چگونه باور کنم
وقتی که زمستانت در من شکوفه داده است!
دیدگاه ها (۱)

دلم از غریب و آشنا پرههر چه میبینم . همه تظاهرهدلم از غریب و...

.🌸خـدایـا 🎉در این شب ولادت🌸امام زمان (عج)🎉ازتو میخواهم🌸دلهای...

♣⇩این روز ها اونقدر بغضم سنگین شده~_~که،اگر گردنم رو هم بزنی...

بغضم آنقدر سنگین بود،که خودم را هم زمین زد

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط