خسته ام از زندگی اما جوانی میکنم

خسته ام از زندگی اما جوانی میکنم
دفترم را میگشایم شعر خوانی میکنم

دفتر شعرم سفید است و میان برگها
من هنوزم نام او را گل فشانی میکنم

عشق خود با او روایت کرده ام اما دگر
دفترم را کنج گنجه بایگانی میکنم


من برای درد و رنج وغصه های عاشقی
اشکها می ریزم و با غم تبانی میکنم

رفته عمری و هنوزم من برای وصل او
رو به درگاه و دعای آسمانی میکنم

دفترم را میبرم باخود از این دنیا ولی
قصه این عاشقی را جاودانی میکنم
دیدگاه ها (۶)

●چرا سیگار کشیدے؟!○کسے مواظبم نبود تنها بودم●چرا ادامه دادے؟...

خــــدایـــا ❣بـبـخــش اگــه دنـیـاتــو مـیـفــروشــم بـه یـ...

اگـــہ ڪـسیــو دـوس دآرے بهـش بـگـو❣غـرـورـو ولـ ڪـن نــزآر ...

گمت که می کنم به جان باد می افتم نامت را چون آیه ای بر موهای...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط