چه کنم با غم خویش

چه کنم با غم خویش؟
گه گهی بغض دلم می‌ترکد
دل تنگم
ز عطش می‌سوزد؛
شانه‌ای می‌خواهم؛
که گذارم سر خود بر رویش.
و کنم گریه
که شاید کمی آرام شوم،
ولی افسوس که نیست.
دیدگاه ها (۲)

برای تو،برای چشم‌هایتبرای من،برای دردهایمبرای مابرای این همه...

بیا .......💕 💕 💕 بیا آغوشت را تنم کنکه بد جور یخ کرده ام.......

از تو چه پنهان !دچار لعنتی ترین حسِ ممکنِ دنیا شده ام؛چیزی ب...

از گـل شنیـدم بـوی اومستـانه رفتم سـوی اوتا چون غبـارکـوی او...

کاش یکی می‌آمد و در بلندگوی صدا می زدهمدم دل تنها می شومبه د...

بمان در سینه ام ز آنجا که هم جانی و جانانینفس میگیرم از بویت...

#جمعه_دلتنگی❤️امام زمانمجمعه ها را همه از بس که شمردم بی توب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط