آغوش بگشا

آغوش بگشا
تن وحشی گداخته ام را
در میانه ی بازوانت
رام کن ...
آرام کن ...
این روزها
بسان دوزخی شده ام
که راه میرود ...

#عارف_اخوان
دیدگاه ها (۱)

میترسم از اینکه دل گاه بی گاه میخواهدسرک بکشد در خاطراتدست ب...

«چیزی نیست»کلمه‌ایست که آن را می‌گوییم درست وقتی که درونمانل...

به قهر اگر رفتمدلت اگر تنگ شداز برفها سراغم را بگیر با عجله ...

بی هوا از راه برس !شبیه باران های پاییزی...شبیه قاصدک ها...ش...

پدر ناتنی من...part:³⁴𝗝𝗶_𝘆𝘂𝗻𝗴:ولی...حق...من....نمیتونم...حق....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط