مینای دلم سنگ صبور دگری داشت

مینای دلم سنگ صبور دگری داشت
گر با خطِ ابروی کمانی شرری داشت

دریای غمت گوهر دُردانه نشان داد
این بحر گرانْ موج، عجب دردِ سری داشت

ما گمشده‌ی وادی حیرت‌زده‌گانیم
ای کاش سفرهای دلم راهبری داشت

هر ناله و فریاد که درگاه تو کردیم
انگار نه انگار که آتش اثری داشت

بیگانه دلم را شکند هیچ غمی نیست
از دوست بپرسید: "چرا او تبری داشت"
دیدگاه ها (۴)

من از شکوه #دریا گفتمتو از تاریکی شب و خموشی #ستاره هامن از ...

از درویشی سوال شد ؟؟؟.. دوستت دارم به چه معناست ؟...

به شب رسیده ام و ماه در بساطم نیستبگو به آینه ها آه در بساطم...

ماه ما از در درآمد نیـــم شب آفتابـــ ما بر آمد نیم شببخت ما...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط