پناهت می دهم

پناهت می دهم.
این آغوش به اندازه تمام تنهایی های تو باز است.
بگذار خیال خام یک شهر هرز بپرد.
بگذار تو را عریان آویزه خوابشان کنند.
بگذار سینه بی ستاره مرا نفرین کنند.
بگذار عشق ما ساحره ای شود سوخته در سیاهی چشمانشان.
دنیای تو همینجاست؛
کنار کسی که قسم می خورد به حرمت دستهای تو،
کنار کسی که با خدای خود قهر می کند، با موهای تو آشتی،
کنار کسی که حرام می کند خواب خودش را بی رؤیای تو،
کنار کسی که با غم چشمهای تو غروب می کند، غروب، محبوب من! غروب،
همان جایی که اگر تو را از من بگیرند، سرم را می گذارم تا بمیرم...
(نیکی فیروزکوهی)
دیدگاه ها (۸)

به ساده زیست ها هرگز رای ندهید. ابراهیم نبویبا ساده زیستی ...

روحشان شاد...یادشان گرامی...

تو ماهی و من ماهیِ این برکه ی کاشی..اندوه بزرگی ست زمانی که ...

زنهاحق ورود به جنگ نداشتندولی منبا کسی که دوستش داشتمبه جنگ ...

میخواهم در دنیای آرامش غیر درکی خودم غرق بشوم ،چشمانم را ببن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط