خاطره و دستوری از مرحوم آیت بهاءالدینی

✍خاطره و دستوری از مرحوم آیت بهاءالدینی:

✅آنگاه که هواپيماهاي دشمن شهرهاي ايران را بمباران مي‌کرد، امام جمعه دورود خدمت آقا (آيت‌الله بهاءالديني) رسيده، حملات بسيار دشمن را مطرح کرد.

آقا دستور قرائت «حديث کساء» را مي‌فرمايند. چندي بعد خبر آوردند که هواپيماها مي‌آيند و تنها شهر را دور زده، از منطقه خارج مي‌شوند. تا اين که يک روز هواپيماي دشمن هنگام حمله به شهرستان بروجرد مورد اصابت نيروهاي اسلام قرار مي‌گيرد. خلبان هواپيما با چتر خود را نجات مي دهد و پس از اسارت مي‌گويد:
«مأموريت من انهدام کارخانه سيمان درود بود، ولي وقتي نزديک شهرستان مي‌شدم هر چه نگاه به پايين مي‌انداختم جز آب چيز ديگري از مردم و يا کارخانه نمي‌ديدم»
( کتاب آیت بصیرت )

@daftar100barg
دیدگاه ها (۱)

پرچم امام حسین رو که میزنم انگار برای خودمون پناه ساختم

خوب حرف میزنه

طنز جنگی

صحبتهای شهید احمد کاظمی درباره جنگ آمریکا

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط