مرورگر شما از پخش ویدیو پشتیبانی نمی‌کند.

پارت

پارت : ۱۵

_لباساتو پاره نمیکنم! درشون بیارر!
+اما..
_هیس! حرف نزن بجنب

میدونستم اگه به حرفاش گوش ندم منو همینجا نگهم میداره
مجبور شدم کاریو که میخواست انجام بدم
_آفرین!

بغض کرده نگاش کردم
با دستاش بدنمو لمس میکرد
_بدن رو فرمی داری ا.ت
به خودم جرعت دادم :
+ارباب...من..‌بره جن/سی شما..نیستم!
نگاهش رو چشمام قفل شد و لمس دستاش متوقف!

_امشب....
مکثی کردو گفت :
سه راند داریم اونم داخل وان!
چشمام اندازه کاسه شد
_امشب جوری میک/نمت که تا چند روز نتونی درست راه بری!

نوازشی رو موهام کشید و بدون نگاه کردن بهم گفت :
باید مراقب حرف زدنات باشی....
تو چشمام زل زدو گفت :
خانوم کوچولو!!
دیدگاه ها (۱۲)

~~~فیک ھمسر مخفی~~~

~~~فیک ھمسر مخفی~~~

پارت : ۱۴ هینی کشیدم+ش..شما_هیس! هیس شو سیع کردم به بالاتنه ...

~~~فیک ھمسر مخفی~~~

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط