حکایت

حکایت !

سگی نزد شیر آمد گفت: بامن کشتی بگیر!
شیر سر باز زد و نپذیرفت.

سگ گفت: نزد تمام سگان خواهم گفت که شیر از مقابله با من می هراسد!!

شیر گفت: سرزنش سگان راخوشتر دارم از اینکه شیران مرا شماتت کنند که با سگی کشتی گرفته ام ...!

یادمان باشد هر کاری و هر سخنی ارزش جواب دادن ندارد...
دیدگاه ها (۰)

با تو می‌مانم که از نام تو دل آذین شود تا که شرح عشقمان یک ق...

ساعت كه از ١٢شب ميگذره،آروم آروم درهاي مغزت باز ميشه و خاطرا...

ﺑﻪ ﺭﺳﻢ ﺻﺒﺮ، ﺑﺎﯾﺪ ﻣَﺮﺩ ﺁﻫﺶ ﺭﺍ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﺩاگر مرد است ﺑﻐﺾ ﮔﺎﻫﮕﺎﻫﺶ...

🔸حمله به سلمان رشدی در نیویورک🔹خبرنگار آسوشیتدپرس که شاهد حم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط