من همونم ک ی روز میخواستم دریا بشم

من همونم ک ی روز میخواستم دریا بشم...
میخواستم بزرگترین دریای دنیا بشم
آرزو داشتم برم، تا ب دریا برسم...
شبو آتیش بزنم تا ب فردا برسم...
اولش چشمه بودم زیر آسمون پیر
اما از بخت سیاه،راهم افتاد ب کویر
توی چاله افتادم خاک منو زندونی کرد
آآآسمونم نبارید،اونم سرگرونی کرد
حالا ی مرداب شدم، ی اسیر نیمه جون....
دیدگاه ها (۳)

بدون شرح

نه برای نیازنه از روی اجبارونه از روی تنهاییفقط برای اینکه ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط