نزدیک هم شدن و دست همو گرفتن و برای آخرین بار همو بوسیدن

نزدیک هم شدن و دست همو گرفتن و برای آخرین بار همو بوسیدن و همون‌جوری که دست در دست هم بودن،خوشون رو رو از سخره انداختن پایین
و اینگونه بود که داستان ما پایان یافت
ولی...میدونید چیه؟اونا وقتی خودشون رو انداختن پایین آخرین کلمه های خودشون رو همزمان و باهم زدن
میدونید چی گفتن؟
اونا با گریه و صدای بلند و لبخندی که روی لباشون بود داد زدن و گفتن: «دوست دارم»
با همین دو تا کلمه زندگی اونا تموم شد
ولی کی می‌دونه شاید اونا تو اون دنیا بازم همدیگه رو ببینم و کنار هم خوشحال باشن
دیدگاه ها (۱۰)

دوستون دارم:)))🥹اصکی:با اجازه بیبادیت خودمه چطوره

انچه گذشت +-چی(داد)بقیه به جز رزی و جیمین:ما داریم+دانشگاه گ...

ات ویوچند روزیه که جیمین باهام سرد شده،صبحا زود خیره و شبا د...

که دستی دورم حلقه شد -عااا+وویی جین خیلی بدنت نرمه-بیب تحریک...

انقدر هایب درمورد ساسانگ‌ها و افترا‌هایی که چند روز گذشته تو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط