فیک چرا تو

#فیک: چرا تو؟
        پارت سیـ و شش☆

<یونا میره جلو تر>
[این.... این که لِئوعه.... چرا اینجاست ریدم تو شانسم، البته که باید..... باید ازش معذرت خواهی کنم]
یونا: آممم.... لِئو اینجا جایِ کسیه؟
<لِئو جواب نمیده>
یونا: خب... پس من اینجا میشینم.... صبحونه خوردی؟ بابام چندتا ساندویـ...
رُزا: سوهو این ساندویچو نمیخورم تو میخوایش؟
لِئو/سوهو: اومم باشه مرسی
(محض اطلاعتون رُزا روبه روی لِئو میشینه یونا کنار لِئو)
[فک کنم هنوز از دستم ناراحته.... فک کنم! مطمئنم]
یونا: لِئو از دستم ناراحتی.... ببخشید.... من... من... معذرت میخوام اما...
<لِئو هِدفونشو میزاره تو گوشش>
رُزا: اووو پس دیه به توهم محل سگ نمیده..... مگه چیکار کردی؟*پوزخند*
یونا: نه خیرم.... قضیه یه چی دیگس به تو هم ربطی نداره*جدی*
<میرسن به کوهستان>
معلم: بچه هاازما جدا نمیشید و حواستون باشه که گم نشین چون اینجا پر از جنگله و گم بشین خدا میدونه کِی پیداشین دستای همو بگیرینو دنبالم بیاین
<لِئو از یونا فاقله میگیره ومیره عقب وایمیسته>
رُزا: اوممم یونا....بیا دستا همو بگیریم.... فقططط بدون برای اینکه خانوم گفت مجبور شدم دستتو بگیرم
یونا: باشه بابا
<میرن سمت ارتفاعات>
مدیر: جایی که رزرو کردیم یکم بالاتره پس یه مقداری تحمل کنین و حواستو باشه نیوفتین از صخره ها پایین *نفس نفس زدن*
یونا: آخه نمیدونم چرا وقتی خطرِ افتادن هست میارنمون همچین جایی*نفس نفس زدن*
رُزا: همینو بگو..... به خدا مغز ندارن یه گله آدمو ورداشتن اوردن تو کوهستان اونم تو ارتفاعش*نفس نفس زدن*
معلم: صداتونو میشنومااا... اونجایی که مامیریم ارتفاعاتش خیلی با ما فاصله داره و زمین صافه نگرانش نباشین بعدم حتما دلیلی داره که اوردیمتون*نفس نفس زدن*
رُزا: خانوم.... من دیه نمیتونم.... نفسم بند اومده*نفس نفس زدن*
مدیر: رُزا اینقد نق نقو نباش یکم دیه تحمل کنین الان میرسیم*نفس نفس زدن*
رُزا: یونا خیلی بهم چسبیدی یکم برو اونور تر گرمه*نفس نفس زدن*
یونا: عزیزم نمیبینی گَله رو؟ خب کجا برم
<رُزا هعیی یونا رو میکشه اونور تر>
یونا: رُزا نکن خب...... همه گرمشونه... خانوم... خانوم ببینین رُزا رو...
معلم: رُزا باز داری چه گندی بالا میاری!*نفس نفس زدن*
<رُزا یهو با پشتش یونارو هُل میده*
یونا:*جییغغغ*
مرسییی که حمایت میکنین🥺🎐
دیدگاه ها (۱۵)

#فیک: چرا تو؟         پارت سیـ و هفت☆ <لِئو دور کمرِ یونارو ...

#فیک: چرا تو؟         پارت سیـ و هشت☆ معلم: هعییی شما دوتا چ...

#فیک: چرا تو؟         پارت سیـ و پنج☆<فردا صبح> "صدای آلارم ...

#فیک: چرا تو؟         پارت سیـ و چهار☆ <میره پروندشو به مدیر...

پارت اول:هه رین: اوف بازم یه صبح لعنتی دیگه بازم تنفر خانواد...

پارت ۸( خب بچه ها علامت هارو دوباره براتون میذارم)دینا=* ...

سناریو: (وقتی که....)بخاطر پدرت که مأموریت مهمی داشته از سئو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط