دنیای دیگر پارت ۱۳

رانپو بیرون رو میبینه و یک جای خلوت که خاکی هست جای انفجار هست و یک نوشته :اگر به فکر حل کردن معما هستی این آخرین فرصت هست ! نکنید!
رانپو بر میگرده و یک جلسه با آکوتاگاوا، پو ،فوکوزاوا و دازای برگزار میکنه ، وقتی موری و چویا متوجه جلسه میشن سریع میان به آژانس
فوکوزاوا:سلام ! ممنون که اومدید ولی لازم نبود خودتون رو اذیت کنید ولی ممنون که سریع اومدید !
موری:خواهش میکنم وقتی آژانس تحدید بشه ما سریع میایم درست کامل صلح نکردیم ولی کسی نباید به آژانس زور بگه!
پو:سلام ، رانپو-کون خوبی؟
رانپو:سلام پو!😄👋 نه پاهام آسیب شدید دیده تو اشتباه میبینی الان من پاهام کبود و خوبی و صورتم آسیب دیده!😐😑
پو:😐😑
فوکوزاوا اندر ذهن:نخند فوکوزاوا نخند !😶
چویا: 🤭😆
موری:خوب چیشده!؟ چرا پو-سان اینجا هستن!
رانپو:بفرمایید بشینید خوب من و پو از طرف رئیس یک مامور یا یک معما داشتیم ! حالا چه ماموریتی ؟ چند روز پیش سه نفر از یک گروه موهبت دار تحقیقاتی که برای تحقیق در مورد جا سازی موادی عجیبی که باعث میشه طرف گیج بشه و یکم هوشیاری خودش رو از دست میده و بعد متوجه میشه که ضعیف تر شده یک نفر هم بدون محبت شده!
دازای:خوب؟
پو: بعد گروه فرستاده شد که ببینند قضیه چی ولی الان ۳ نفر
کونیکیدا:دوباره پیام دادن شد ۵
پو:۵ نفر گم شدن ما یک بار رفتیم ولی اون روی ما جواب نداد چون رانپو یک ماسک مخصوص داد به من و خودش هم پوشید ما رو از چهره نشناختن و فقط لباس ها رو دیدن
رانپو:من فکری به ذهنم رسید چون ممکن بود دنبال پو برن وکاری کنن من الکی گفتم که :دیدی لباس پو رو پوشیدیم چقدر خوب شد الان پیداشون کردیم اینجوری دیگه به پو گیر نمیدادن ولی من یک چیز جدید متوجه شدم
سوکوکو غرق سردی رو روی صورتش حس میکنه
چویا و دازای با چشم با هم حرف میزنن :
دازای:چویا !
چویا:آره فهمیده! فاتحه با کی؟
دازای:نمیدونم ؟
رانپو یهو محکم میگه:سوکوکو!
سوکوکو:ب..بله؟😰
پو:و شین سوکوکو!😑🤨
شین سوکوکو:ب..ب.بله؟
رانپو:چرا شما هم رفتید و نگاه انداختید؟
دازای:ما می‌خواستیم کمک کنیم تازه کنجکاوی ما هم گل کرد رفتیم دیدیم چیزی شد؟🤨😰
پو:نه ولی لباس های شما رو دیدن ! اون ها میخوان دازای و آکوتاگاوا رو بگیرن نمیدونم چرا آکوتاگاوا ولی گفتن اون مهم تره من برای حل این ماموریت به آکوتاگاوا نیاز دارم پس آتسوشی لباس آکوتاگاوا رو میپوشه چون اونا از آکوتاگاوا عکسی ندارن و با آتسوشی اشتباه گرفتنش وچویا!
چویا:بله!
چویا: دازای باید سالم بمونه پس لطفا تو لباسش رو بپوش !