پارتکما

⭐‌پارت۶۰/کما⭐‌

+مخ زنی تازه بود ولی خب یجوری رفتار کردم که انگار نشنیدم و برام مهم نبود.بدون اینکه واکنشی به حرفش نشون بدم نشستم و اول از همه یه تیکه از عشقمو خوردم بعدش مرغ سوخاری و میگو و .. واووو نوشابه کوکا هم خریده بود توله سگ.
یه ربع نکشید که همشو خوردم.
آت:وای دارم می‌ترکم خیلی خوشمزه بودن خیلی چسبید
تهیونگ:ولی من زن چاق‌ نمی‌خواما
آت:بیشین بینیم بابا ولی خب تشکر بابت غذا من رفتم دفترم.۴۵ دقیقه بعد جلسست دیر نکنی
تهیونگ:اوه اوه کجا با این عجله؟جایزم کوو؟من که اینقدر شوهر خوبیم،اینقدر خوبم که شوهری مثل من گیر نمیاری،من که اینقدر با ملاحظه و جذاب لعنتیم،یه بوس نمیدی؟
+از طرز بچگونه حرف زدنش خندم گرفت ولی سعی کردم نزنم زیر خنده همون طور که داشتم میگفتم قدم برداشتم به سمتش که نشسته بود رو کاناپه.
آت:چرا چرا میدم چون پسر خوبی بودی بجای یدونه بوس چند تا میدم آماده ای؟
+با این حرفم چشاش برق زد لباشو غنچه کرد ولی خب آزمون از کرم ریزیای من
خم شدم طرفش و با دستام صورتشو قاب کردم و روی پیشونیش،گونه هاش،بینیش،چشاش و حتی چونش و بوسیدم ولی نزدیک لبشم نرفتم.
آت:خب بیا اینم جوایزت من رفتم
+از حالت هم شده ایستادم و عقب گرد کردم که برم ولی یهو دستم کشیده شد و بی اختیار افتادم تو بغلش.
تهیونگ:این جایزه هات قبول نیست من یدونه جایزه میخوام اونم یه جایزه درست و حسابی
آت:دیگه نمیشود نوبتت سوخته.
+از این همه ادا اصولم خودمم خندم گرفته بود که گرمی لباشو روی لبام حس کردم.میدونی چطوری بود؟
اولش من لبامو حرکت نمیدادم و اون بود که لبامو مک میزد ولی بعد از حدود ده ثانیه منم دستامو دور گردنش حلقه کردم و مشغول بوسیدنش شدم.دقیقا تو اوج بوسمون ،از رو لج ازش دل کندم و سریع بغلش کردم که دیگه نتونه ببوستم و با عشوه لب زدم
آت:میشه نیم ساعت استراحت کنم؟هوم؟
+به وضوح معلوم بود که فشاری شده با همون صدای عصبی و بمش جوابمو داد
تهیونگ:اره عزیزم میتونی بخوابی ولی تاوانشودبعدا میدی.اره الان بخواب که شب باید بیدار بمونی .
+اهمیتی به حرفاش ندادم و سرمو گذاشتم رو شونش و تو همون حالت خوابیدم.
(هر کی ندونست در چه حالتی خوابید باید بگم که ببین فرض کن تهیونگ نشسته رو کاناپه بعد تو رو به روش نشستی رو پاهاش و با پاهات دور کمرش و حلقه کردی و با دستات هم بغلش کردی و سرتو گذاشتی رو شونش و چشات گرم شدن)
اره خلاصه..
_خیلی زود خوابش برد سعی کردم زیاد تکون نخورم ولی با هر زحمتی که بود کتمو از روی کاناپه ای که روش نشسته بودم برداشتم و کشیدم روش،تو بغلم..
+چشام و باز کردم که دیدم تهیونگ هم خوابش برده .سرشو به عقب خم کرده بود گذاشته بود بالای کاناپه منم خیلی کوچولو موچولو تو بغلش خوابیده بودم.

حمایت؟😃
دیدگاه ها (۰)

⭐‌پارت۶۱/کما⭐‌چند لحظه ای محو جذابیتش شدم.یه آدم چقدر می‌تون...

⭐‌پارت۶۲/کما⭐‌ اطلاع دارید که ما داریم با شرکت زدرا همکاری م...

⭐‌پارت۵۹/کما⭐‌آت:فقط بزارشون رو میز و برو بیرون+همین کارو کر...

⭐‌پارت۵۸/کما⭐‌_خم شدم طرفش آروم توی گوشش پچ زدم؛تهیونگ:آت کو...

و تهیونگ سوار ماشین میشه و اب و مسکن رو بهت میده تهیونگ: بیا...

نام فیک: عشق مخفیPart: 3ویو ات*ات. اقای پارک گفتن که هنوز وس...

پارت ۱۵تهیونگ سرش رو میبره توی گردن ات و میبینه ات داره گریه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط