میون حرف هات نفس هات صدات خنده هات میون صدای بارون

میون حرف هات، نفس هات، صدات ، خنده هات ، میون صدای بارون که اون شب برای ما شراب بود یا صدای بوق ماشین ها که درست همون شب برای ما الهام بخش بودند و تو گوشه ای از ذهنمون بین هزاران فکری که می اومد و می رفت داشتیم فکر میکردیم که کی گفته صدای بوق ماشین ها سردرد آوره؟!

تو همون شلوغی تو همون سرو صدا قلبم به عقلم گفت که اگه میشه یکم این شش ها رو ببر عقب تر که یکی میخواد وارد بشه که جای زیادی میبره !
عقلم میگه نمیشه و قلبم به صورت خودجوش یه سری آدم و بیرون میکنه و تو وارد میشی.

اون روز قلبم نمی دونست که همین تو قراره یه روزی باعث بشی که بگیره تند بزنه و یه وقت هایی هم نزنه!
این مغز لعنتی یه چیزی می دونست که می گفت نه!
#پروانه_فرازمند


#جذاب #عاشقانه
دیدگاه ها (۳)

#طنز

#طنز

آدمها زیبا فکر میکنند،زیبا حرف میزنند،اما...زیبا زندگی نمی ک...

چقدر زیباست، قدم زدن های کوچه باران خورده...چند قدم خنده و ا...

دستش رو قلبم بود.هر وقت می فهمید حالم‌ خوش نیست، همین کار رو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط