شنیدم که بر مرغ و مور و ددان

شنیدم که بر مرغ و مور و ددان
شود تنگ روزی ز فعـــــــل بدان
در این کشور اندیشه کردم بسی
پریشان‌تر از خــود ندیدم کسی
ـــــــــــــــــــــــــــــ
#سعــــــــــــــدی_جان
#صبح_بخیر_عزیزان
دیدگاه ها (۲)

پریشان است گیسـویی در این باد و پریشـان‌ترمسلمانی که می‌خواه...

تو تمنایِ منوُ یار مـــــنوُ جان منی پس بمان تا کــه نمانم ...

چنان مشتاقم ای دلبــــــــــر به دیـــــــدارت که از دوری بـ...

عقربه ها بر عکس میچرخندفکر میکنم موهایت را روی آن یکی شانه ا...

"همزن " و "آبمیوه گیری" ام را از هم جدا کردم .زن و شوهرند و ...

پارت ۲امروز عروسی روزی هستشمن به آریشگاه رفتم با اینکه نمی‌خ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط