درد یعنی مرگ خاموش در وجود
درد یعنی مرگ خاموش در وجود
درد یعنی خستگی در تار و پود...
درد یعنی بی وفایی در مرام
سایشِ سوهان روح باشد مدام
درد گهی آتش زند گه التهاب
درد همان فریاد باشد زیر آب....
جون جذامی،در وجودت می خزد
اندک اندک از درونت می خورد....
آن که با دردش دعاوی می کند
قوم چنگیز را تداعی می کند....
هر کسی دردش به یک معنا کند
لا جرم با درد خود دعوا کند....
آن که با دردش مدارا می کند
گل وجودش سنگ خارا می کند
هر کسی با درد خود در گفتگوست
تکه ای از استخوانی در گلوست....
درد یعنی خستگی در تار و پود...
درد یعنی بی وفایی در مرام
سایشِ سوهان روح باشد مدام
درد گهی آتش زند گه التهاب
درد همان فریاد باشد زیر آب....
جون جذامی،در وجودت می خزد
اندک اندک از درونت می خورد....
آن که با دردش دعاوی می کند
قوم چنگیز را تداعی می کند....
هر کسی دردش به یک معنا کند
لا جرم با درد خود دعوا کند....
آن که با دردش مدارا می کند
گل وجودش سنگ خارا می کند
هر کسی با درد خود در گفتگوست
تکه ای از استخوانی در گلوست....
- ۱.۲k
- ۲۱ مرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط