Secret love with one of the seven princes

★Secret love with one of the seven princes★

★عشق مخفی با یکی از هفت شاهزاده ★


Part:4


این سونجه همون اوپامه که بعدش مامانم از باباش طلاق گرفت و من تنها شدم نکنه این همونه داداش سونجه با صدای جونگ کوک به خودم اومدم
×خب می خوام این مدل مو رو با ریز ترین جزئيات برای من روی ممبر ها پیاده کنید
پی دی نیم : خب شروع کنید
من صاف جلوی اون پسره وایستادم و شروع کردم به کار اول با شونه فرق سرش رو باز کردم اما فرق کج که بتونم با تافت درستش کنم

پی دی نیم : کوک نظرت در مورد کدومشون بهتره
×میشه پرونده جانگ ا.ت رو بدی
پی دی نیم : بله ....... حتما
من هیچ دیدی به او نها نداشتم فقط به کارم فکر می کردم که به نحو احسنت انجام بدم
.
.
.
(ویوی کوک )
.
.
همون طور که جیمین گفت ۴ سال سابقه داره توی ارایشگاه معروف سئول که توی گنگنامه و ۲۶ ساله شه و پدرش رو از دست داده و خیلی دوست داشته که برادر داشته باشه مامانش خارج از کشور زندگی میکنه یک سگم داره اسمش شاهزادست
خیلی جالبه پدر ما هم توی خارج زندگی میکنه و مادرمون هم از دست دادیم اسم سگ منم پرنسس
۲ سال از منم کوچیک تره
.
.
.
همین جوری مشغول خوندن رزومش بودم که پی دی نیم گفت

پی دی نیم : خب دخترا ببینم چی کار کردین
.
.
وقتی مدل مو ها رو دیدم خوشم اومد اما مال ا.ت رو نگاه کردم هیچ فرقی هیچ نقطه ای از مال من نداشت
.
.
(۲ ساعت بعد )
. برگشتم به خوابگاه
ته : کوک تو کجا رفتی ؟
جیمین : رفته بود یکی ار اون دخترا رو ببینه
×اوی جیمینا ... کاری نکن بزنمتا
یونگی : حالا کی قبول شد ?
×ا.ت و ماتسوری و سومین ... ا.ت رو من برداشتم ماتسوری رو یاماتو و سومین رو سونجه
همه : اوووووووووووووو
×برای چی اوووووو می کنین
ته: کوک حالا ماباید یک چیز بهت بگیم
×چی شده مگه ؟
نامی : بابا از اسپانیا زنگ زد گفت با یک خانم اشنا شدم که خیلی دوستش دارم و اون خانومه هم کره ایه
و دارن بر می گردن سئول و ......
جین : نامجون می گی درست بگو ... می خوان ازدواج کنن و یک سال هم برن ماه عسل
یونگی و جیمین و جی هوپ : اونم چه ماه عسلس می رن سوئیس
× به ماه عسلشونم فکر کردن ... راستی از خانمه اطلاعات دارین
هوپ : بله فقط می دونیم که ازدواج کرده و یک دختر دارهکه تو سئول زندگی می کنه و می ره دانشگاه بعد شوهر مُرده وقتی دختره ۲ سالش بود ..... ۳ سال بعد هم دوباره از دواج کرد مرده یک پسر داشت و ۴ ماه بعد طلاق می گیرن و تا این موقع که پدر ما می ره و خانم رو میگیره
×چه داستانی
نامی : خب دیگه بسه بریم بخوابیم که کلی داستان داریم
.
(ویوی کوک توی اتاق خواب )