جنونعشقت
جـنونعـشـقَت❤️🔥:)
#𝐏𝐚𝐫𝐭 8
اسنپ گرفتم و منتظر موندم تا برسه که بعد دو دقیقه با نوتیف که اومد فهمیدم اسنپ رسیده و رفتم سوار شدم
توی راه همش با خودم فکر میکردم نکنه زشت شده باشم؟ یا تیپم بد باشه؟
بیخیال این چیزا شدم و نگاهی به بیرون کردم ترافیک بود و بعید میدونستم سر ساعت برسم اونجا
نفسم رو با حرص بیرون دادم
همیشه از اینکه دیر برسم سر قراری بدم میومد البته بگم متنفر بودم بهتره
...
رسیدیم و من کرایه رو آنلاین پرداخت کردم پیاده شدم و سمت کافه رفتم
وارد شدم که دیدم آیناز با دو تا پسر ته کافه نشسته
سریع به سمتشون رفتم و سلام کردم آیناز با دیدن من سلامی کرد و گفت دنیا عزیزم بشین تا روهامم بیاد
نشستم سر جام و سرم رو بلند کردم تا ببینم توی کافه چه خبره که با چهره ی پر حرص طوفان رو به رو شدم
این بشر واقعا خود درگیری داشت این یچیزیش بود با من
بیخیال شدم و سعی کردم از فضای دنج کافه لذت ببرم که همون لحظه روهام اومد و پسرا بلند شدن تا باهاش احوال پرسی کنن من و آیناز هم با سلامی کار رو جمع کردیم
...
حس خوبی نداشتم از وقتی روهام اومده بود سنگینی نگاهش رو روی خودم احساس میکردم
ولی خجالت می
#𝐏𝐚𝐫𝐭 8
اسنپ گرفتم و منتظر موندم تا برسه که بعد دو دقیقه با نوتیف که اومد فهمیدم اسنپ رسیده و رفتم سوار شدم
توی راه همش با خودم فکر میکردم نکنه زشت شده باشم؟ یا تیپم بد باشه؟
بیخیال این چیزا شدم و نگاهی به بیرون کردم ترافیک بود و بعید میدونستم سر ساعت برسم اونجا
نفسم رو با حرص بیرون دادم
همیشه از اینکه دیر برسم سر قراری بدم میومد البته بگم متنفر بودم بهتره
...
رسیدیم و من کرایه رو آنلاین پرداخت کردم پیاده شدم و سمت کافه رفتم
وارد شدم که دیدم آیناز با دو تا پسر ته کافه نشسته
سریع به سمتشون رفتم و سلام کردم آیناز با دیدن من سلامی کرد و گفت دنیا عزیزم بشین تا روهامم بیاد
نشستم سر جام و سرم رو بلند کردم تا ببینم توی کافه چه خبره که با چهره ی پر حرص طوفان رو به رو شدم
این بشر واقعا خود درگیری داشت این یچیزیش بود با من
بیخیال شدم و سعی کردم از فضای دنج کافه لذت ببرم که همون لحظه روهام اومد و پسرا بلند شدن تا باهاش احوال پرسی کنن من و آیناز هم با سلامی کار رو جمع کردیم
...
حس خوبی نداشتم از وقتی روهام اومده بود سنگینی نگاهش رو روی خودم احساس میکردم
ولی خجالت می
- ۳.۲k
- ۲۴ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط