رمان شازده کوچولو
رمان شازده کوچولو
پارت۴۱
ارسلان :دستمو گذاشتم گوشه ی پیرهنش آروم دادم پایین که کنار رفت اخمی کردم و گفتم بیا اینجا میخوام ببینم چی شدی
دیانا: چیزی نیست
ارسلان: با عصبانیت گفتم خودم میدونم چیکار کنم
نویسنده: اه باز شروع کرد
دیانا: ارباب من حالم خوبه چیزیم نشده
ارسلان: یعنی چی انقدر لج نکن دیگه پیراهنشو پایین اوردم یه خط عمیق روی شونش بود هنوزم داشت ازش خون میومد جرا نبستیش اگر عفونت کنه جی
دیانا: چیزی نمیشه
ارسلان: هوف لجبازی نکن دختر خوب
دیانا: چیزی نگفتم لباسمو پایین تر کشید که یه گره پر پیچ بین ابرو هاش قرار گرفت
ارسلان: اینجا یه چیزی نیست
دیانا: تو کشو
ارسلان: از کشو سریع درآوردم زخمشو زد عفونی کردم و روشو بستم حالا نوبت صورتش بود صورتشم پاک کردم و جاهایی که لازم بودو چسب زدم چیکار کردی با خودت
پارت۴۱
ارسلان :دستمو گذاشتم گوشه ی پیرهنش آروم دادم پایین که کنار رفت اخمی کردم و گفتم بیا اینجا میخوام ببینم چی شدی
دیانا: چیزی نیست
ارسلان: با عصبانیت گفتم خودم میدونم چیکار کنم
نویسنده: اه باز شروع کرد
دیانا: ارباب من حالم خوبه چیزیم نشده
ارسلان: یعنی چی انقدر لج نکن دیگه پیراهنشو پایین اوردم یه خط عمیق روی شونش بود هنوزم داشت ازش خون میومد جرا نبستیش اگر عفونت کنه جی
دیانا: چیزی نمیشه
ارسلان: هوف لجبازی نکن دختر خوب
دیانا: چیزی نگفتم لباسمو پایین تر کشید که یه گره پر پیچ بین ابرو هاش قرار گرفت
ارسلان: اینجا یه چیزی نیست
دیانا: تو کشو
ارسلان: از کشو سریع درآوردم زخمشو زد عفونی کردم و روشو بستم حالا نوبت صورتش بود صورتشم پاک کردم و جاهایی که لازم بودو چسب زدم چیکار کردی با خودت
- ۳.۹k
- ۰۸ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط