کلافه و بی قرارم خبری از گذر زمان ندارم

کلافه و بی قرارم ، خبری از گذر زمان ندارم !

دستهایم میلرزد ، اینک روز است یا شب ، این را هم نمی دانم

تنها دردی در سینه دارم و بغضی که گلویم را می فشارد

کلافه و بی قرارم ، مثل این است که دیگر هیچ امیدی ندارم

همه جا مثل قلبم دلگیر است ، همه جا مثل چشمانم خیس است

همه جا مثل غروبها ، مثل پاییز و مثل این روزها نفس گیر است

همیشه میگفتم میگذرد میرود ، اما اینبار گذشت و چیزی از یادم نرفت!
دیدگاه ها (۵)

نفس نفس با تو همراه میشوم همه لحظه هامولحظه لحظه تنفس میکنم ...

قلب من تنها بابودن تو آرام میگردو این دل تنها باحضور تو هراز...

آنروز که همه به دنبال چشم زیبا هستندتو بدنبال نگاهی زیبا باش...

من باخاطراتت شب را صبح میکنم کاش بودی تا دوباره بهت میگفتم چ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط