یک دفعه دیدم یه مرده ای اومد کنارم اون او اون همون مرد

یک دفعه... دیدم یه مرده ای اومد کنارم اون او اون همون مرده خوشتیپه بود که توی راه بهم برخورد کرد
جونگ کوک ویو:دیدم همون دختره که توی راه بهم برخورد کرد رو بروم وایساده بود رفتم سمتش
جونگ کوک :سلام عزیزم
ا.ت:من عزیز تو نیستم
ملیسا:شماها همو میشناسید؟
جونگ کوک :یه جورایی
ا.ت:آقا یه لیوان دیگه هم بریز
ملیسا:وایی ا.ت تو خیلی خوردی
ا.ت:کم کم چشمم چیزی رو نمی‌دید و سیاهی میرفت
ا.ت بیهوش شد کوک و ملیسا بردنش بیمارستان
ا.ت:من کجام ؟
جونگ کوک:تو توی بیمارستانی
ا.ت:وای من چم شده بود
جونگ کوک:خب تو مست کردی و زیاده‌روی کردی
ا.ت:وای منم خیلی خوردم
دکتر:خانم میتونید برید
اوت:باش ممنون
دیدگاه ها (۰)

فیکو ادامه بدم؟خوب بود؟ شرط کامت و لایکک

ا.ت:ملیسا من میتونم امشب پیشت بمونم ؟ملیسا :عا راستش من امشب...

فیک دوست دارمپارت ۱شب بود داشتم میرفتم بار ا.ت : داشتم راه ...

هایی میخوام از این به بعد فیک بنویسمم

قلب یخیپارت ۱۰از زبان ا/ت:غذامون تموم شد منم میخواستم برم دس...

قلب یخیپارت ۱۴با اینکه شرط هارو رعایت نکردید ولی گذاشتم، نه ...

سوار ماشین شدیم رسیدیم که جونگکوک گفت جونگکوک: از کنارم جم ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط