مرگ با عشق

مرگ با عشق



این روزها، هم از تو، هم از دستِ دل، سیرم

پس می زنم . . . . . اما دوباره با تو درگیرم


دیگر تلاطم هم حریف قهر دریا نیست

موجم ، که دست ساحلِ خود را نمی گیرم


تصویرهای مات چشمان تو هم می گفت

زنگار این آیینه های رو به تکثیرم


قد قامت عشق تو رکن بیقراری شد

الله اکبر از تو و از بانگ تکبیرم


ایمان نیاوردی بر این پیغمبرِ عاشق

با آیه های این غزل در اوج تفسیرم


ای همزبان لحظه های بی سرانجامی

در انزوای عشق های دست و پاگیرم


با اینکه تنهایی شریکِ لحظه هایم بود

دلشادم از این ماجرا . . . "با عشق می میرم "

نسیم پریشان
دیدگاه ها (۲)

دیرگاهی ست در این تنهاییرنگ خاموشی در طرح لب استبانگی از دور...

یک کلبه ی خراب و کمی پنجرهیک ذره آفتاب و کمی پنجره ای کاش جا...

به تو ای آینه از خسته ترین قاب، سلامگل نیلوفــــر خوابیده بـ...

بگذار اگر این‌بار سر از خاک برآرمبر شانه‌ی تنهایی خود سر بگذ...

راستی دیشب دوباره مست و تنها بی قرارسر درآوردم از آن کوچه از...

《 ازدواج نافرجام 》⁦(⁠๑⁠˙⁠❥⁠˙⁠๑⁠)⁩ پارت 93 ⁦(⁠๑⁠˙⁠❥⁠˙⁠๑⁠)⁩اما...

پارت : ۳۰

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط