حکایت مردی که عاشق خودش شد

حکایت مردی که عاشق خودش شد!

نارسیسوس نام جوان زیبایی است در اساطیر یونان که دختری به نام اکو (انعکاس صدا یا به فارسی پژواک) بر او عاشق می شود و چون جواب نامساعد می شنود نفرین می کند که او عاشق کسی شود که هرگز نتواند به او برسد و او روزی عکس خود را در آب می بیند و برخود عاشق می شود. هر روز بر لب برکۀ آب می آید و با خود نرد عشق می بازد و شِکوه می کند که آخر تو که با من دوستی: وقتی می آیم می آیی، وقتی لبخند می زنم لبخند می زنی؛ پس چرا وقتی دستم را دراز می کنم تا دست تو را بگیرم آشفته می شوی و از من می رمی.
نارسیسوس آن قدر در فراق خویش غصه می خورد و اشک می ریزد تا می میرد. پس حوریان و پریان صحرایی گرد او می آیند و می گویند «حیف است چنین جلوه ای از زیبایی به زیرخاک رود. بهتر است او را به گُلی تبدیل کنیم که پیوسته در کنار آب بروید و عکس جمال خود را در آب ببیند.» و او را به گل نرگس تبدیل می کنند.(معنی نارسیسوس نیز «نرگس» است.)
اصطلاح نارسیسیسم به معنی «خود شیفتگی» یکی از بیماری های روانی است و به کسانی گفته می شود که سخت و به طور بیمار گونه ای شیفته و بیقرار خویش اند.


کتاب: در قلمرو زرین

#حسین‌الهی‌قمشه‌ای
دیدگاه ها (۲۲)

چیزی که شما را متفاوت تر یا عجیب تر از دیگران می کند،آن چیز ...

جهان بازتابی از خود شماستاگر خود را از درون دوست بداریدو به ...

بفرمایید نهار بعد هم چایی نوش جان کنید

آیا شما حاضرید برای تهیه شام امشب خود در زباله‌های دیشب، دنب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط