Forbidden love
Forbidden love
پارت۱۷
# اون دختر بعد از آماده کردن صبحونه خدافظی کرد و رفت
به کوک گفتم کوک بیا رو پام بشین
~نه من جام راحته
#گفتم بیا
~رفتمو رو پاش نشستم محکم منو با یه دستش بغل کرد و با دست دیگش ساندویچو برداشت بعدم داخل دهن من گذاشت گازی از ساندویچ زدمو خوردم که گوشیم زنگ خورد
سلام بفرمایید
®سلام کوک دلم برات خیلی تنگ شده اگر میشه به آدرسی که برات پیامک کردم بیا
~سلام یجی باشه، از روی پای ته بلند شدم که ته گفت کجا با این عجله گفتم دوستم میخواد ببینمتم بعدم سریع رفتم طبقه بالا و لباسامو پوشیدم رفتم پایین و با ته خدافظی کردم سوار ماشین شدم به مقصد که رسیدم دیدم یه هتله وارد شدم که با دیدن یجی سمتش رفتمو باهاش سلام کردم
#وقتی کوک رفت سریع سوار ماشین شدمو تعقیبش کردم کوک ماشینشو پارک کرد منم پارک کردم وارد هتل شد که پشت سرش رفتم که دیدم با ید دختر دست داد بعدم همراه دختره به یک اتاق رفتن عصابم مثل یه سیدی خش خشی شد ~وارد یه اتاق شدیم که یجی شروع کرد در آوردن لباسش سمتم اومد و سعی کرد تحریکم کنه
®درگوشش زمزمه کردم کوک من خیلی دوست دارم نظرت چیه یه سکس باهم داشته باشیم
~راستش بدنش اصلا تحریکم نمیکرد چون من تهیونگو داشتم بلند گفتم نه
®فقط یه امروز
#با نه ای که کوک گفت چون لای در باز بود وارد اتاق شدم با دیدن بدن لخت دختره فهمیدم میخواد چیکار کنه سمت کوک رفتمو دستشو گرفتم بعدم اون سوار ماشینش شد و من هم سوار ماشینم شدمو سمت خونه حرکت کردیم
پارت۱۷
# اون دختر بعد از آماده کردن صبحونه خدافظی کرد و رفت
به کوک گفتم کوک بیا رو پام بشین
~نه من جام راحته
#گفتم بیا
~رفتمو رو پاش نشستم محکم منو با یه دستش بغل کرد و با دست دیگش ساندویچو برداشت بعدم داخل دهن من گذاشت گازی از ساندویچ زدمو خوردم که گوشیم زنگ خورد
سلام بفرمایید
®سلام کوک دلم برات خیلی تنگ شده اگر میشه به آدرسی که برات پیامک کردم بیا
~سلام یجی باشه، از روی پای ته بلند شدم که ته گفت کجا با این عجله گفتم دوستم میخواد ببینمتم بعدم سریع رفتم طبقه بالا و لباسامو پوشیدم رفتم پایین و با ته خدافظی کردم سوار ماشین شدم به مقصد که رسیدم دیدم یه هتله وارد شدم که با دیدن یجی سمتش رفتمو باهاش سلام کردم
#وقتی کوک رفت سریع سوار ماشین شدمو تعقیبش کردم کوک ماشینشو پارک کرد منم پارک کردم وارد هتل شد که پشت سرش رفتم که دیدم با ید دختر دست داد بعدم همراه دختره به یک اتاق رفتن عصابم مثل یه سیدی خش خشی شد ~وارد یه اتاق شدیم که یجی شروع کرد در آوردن لباسش سمتم اومد و سعی کرد تحریکم کنه
®درگوشش زمزمه کردم کوک من خیلی دوست دارم نظرت چیه یه سکس باهم داشته باشیم
~راستش بدنش اصلا تحریکم نمیکرد چون من تهیونگو داشتم بلند گفتم نه
®فقط یه امروز
#با نه ای که کوک گفت چون لای در باز بود وارد اتاق شدم با دیدن بدن لخت دختره فهمیدم میخواد چیکار کنه سمت کوک رفتمو دستشو گرفتم بعدم اون سوار ماشینش شد و من هم سوار ماشینم شدمو سمت خونه حرکت کردیم
- ۳.۲k
- ۱۰ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط