مستی و شور جنون از من دیوانه بپرس

مَستی وُ شورِ جُنون اَز مَن دیوانه بِپُرس

گرمیِ باده از آن نرگسِ مَستانه بِپُرس

عَقل از زِمزمه یِ بی خبری بی خَبرست

وَصفِ این لذت جانبخش زِ دیوانه بِپرس

تو چه دانی زِ سرانجام من خانه خراب

سرگذشت دل دیوانه زِ دیوانه بپرس

گر ز گیرایی جام نگهت بی خبری

حالت چشم خود از گردش پیمانه بپرس

ماجرای من کاشانه به طوفان داده

از خس و خار بهم ریخته ی لانه بپرس

شمع را نیست به جز شعله آتش به زبان

سخن عشق ز خاکستر پروانه بپرس...
دیدگاه ها (۲)

.نی بزن خواهش ولی امشب کمی غمگین نواز خوش نباشد حال من امشب ...

.مگذار که دور از رخت ای یار بمیرمیک سر بگذر بر من و بگذار بم...

عماد خراسانیدلم آشفته یِ آن مایه ناز است هنوزمرغ پرسوخته در ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط