پارت
پارت ۴
ویو باز هم ا.ت
به کلاس که رسیدم رو باز کردم. و رفتم سر نیمکت خودم نشستم . اینجا هم هیچکس با من دوست نیست. یا برام قلدوری میکنم یا مسخرم میکنن.معلم امد سر کلاس همه ی بچه ساکت شدن.بورا که از من خیلی بدش میاد یه نامه رو میزم گذاشت و رفت... نامه رو باز کردم توش نوشته بود:
ما دیدیم وقتی داشتی میومدی برادرت روت آب ریخت..... باید قبول کنی....
هیچکس.تو.این.دنیا.تو. رو.دوست.نداره.....
بایییی.....
اشک تو چشمام جمع شد ولی خودم رو کنترل کردم....
بعد مدرسه.........
ویو باز هم ا.ت
به کلاس که رسیدم رو باز کردم. و رفتم سر نیمکت خودم نشستم . اینجا هم هیچکس با من دوست نیست. یا برام قلدوری میکنم یا مسخرم میکنن.معلم امد سر کلاس همه ی بچه ساکت شدن.بورا که از من خیلی بدش میاد یه نامه رو میزم گذاشت و رفت... نامه رو باز کردم توش نوشته بود:
ما دیدیم وقتی داشتی میومدی برادرت روت آب ریخت..... باید قبول کنی....
هیچکس.تو.این.دنیا.تو. رو.دوست.نداره.....
بایییی.....
اشک تو چشمام جمع شد ولی خودم رو کنترل کردم....
بعد مدرسه.........
- ۳.۰k
- ۰۹ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط