پنجره بگشایید ای من و دگر من ها

.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
اینجاست
آیید
پنجره بگشایید
ای من و دگر من ها :
صد پرتو من در آب!
مهتاب؛
تابنده نگر
بر لرزش برگ
اندیشه من
جاده مرگ

آنجا نیلوفرهاست
به بهشت
به خدا ، درهاست

اینجا ایوان
خاموشی هوش
پرواز روان

در باغ زمان تنها نشدیم
ای سنگ و نگاه!
ای وهم و درخت!
آیا نشدیم...؟

من ، "صخره - من" ام
تو ، "شاخه - تو" یی

این بام گلی
آری
این بام گلی
خاک است و من و پندار...

و چه بود این لکه رنگ؟
این دود سبک؟
پروانه گذشت؟
افسانه دمید؟
نیٖ
این لکه رنگ
این دود سبک
پروانه نبود
من بودم و تو...
افسانه نبود
ما بود و شما...

#سهراب_سپهری
دیدگاه ها (۰)

کاش زائر حرمت بودم.....اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُو...

بودنَت راهی‌ست برای دل بستن به زندگی

و خداوند چیزی را ممکن میکنه که شما اونو غیر ممکن میدونستین.....

و خداست که کارساز هر چیز است ....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط