برادر ناتنی
ات ویو*
همین که زنگ خورد استاد گفت: درس تا اینجا تمومه کیفمو برداشتم و داشتم میرفتم خونه که دیدم لیا منو از دم در مدرسه گرفته....
جیمین
تا دیدیم ات داره میره خونه به لیا پیام دادم که جلو شو بگیر و لیا دقیقا جلوی در مدرسه گرفتش
ا. ت: ولم کنین باز چیه؟..
لیا: کجا فرار می کردی هرزه خانم
ات: خیلی خب باشه دیگه اسمتو یاد گرفتم نمیخواد اینقدر به زبون بیاری(سوس ماس😂👏)
جیمین: داشتی کجا فرار می کردی
ات:رومو برگردوندمو با جیمین مواجه شدم و گفتم: ۱فرار نمیکردم داشتم میرفتم خونه ۲ ترو سننه
جیمین: خیلی داری پرو میشی
ات: هرزه ها
جیمین: چی گفتی
ات:چیه از اینکه اسم خودتونو گفتم ناراحت شدین
تا اینکه لیا امد منو بزنه دستشو گرفتم با یه پبچ شکوندم
لیا: اخ کمک
و خیلی عادی به سمت خونه حرکت کردم اصلا حوصله هیچکدومشون رو نداشتم
رسیدیم خونه و به سمت اتاقم حرکت کردم و رو تخت ولو شدم ات: آخيش و یه نفس عمیق کشیدم و خوابیدم
بچه ها مجبور شدم دوباره بزارم این پارتو
چون یه مزاحم زیر پست چرتو پرت گفته
حالا بگذریم حمایت فراموش نشه
همین که زنگ خورد استاد گفت: درس تا اینجا تمومه کیفمو برداشتم و داشتم میرفتم خونه که دیدم لیا منو از دم در مدرسه گرفته....
جیمین
تا دیدیم ات داره میره خونه به لیا پیام دادم که جلو شو بگیر و لیا دقیقا جلوی در مدرسه گرفتش
ا. ت: ولم کنین باز چیه؟..
لیا: کجا فرار می کردی هرزه خانم
ات: خیلی خب باشه دیگه اسمتو یاد گرفتم نمیخواد اینقدر به زبون بیاری(سوس ماس😂👏)
جیمین: داشتی کجا فرار می کردی
ات:رومو برگردوندمو با جیمین مواجه شدم و گفتم: ۱فرار نمیکردم داشتم میرفتم خونه ۲ ترو سننه
جیمین: خیلی داری پرو میشی
ات: هرزه ها
جیمین: چی گفتی
ات:چیه از اینکه اسم خودتونو گفتم ناراحت شدین
تا اینکه لیا امد منو بزنه دستشو گرفتم با یه پبچ شکوندم
لیا: اخ کمک
و خیلی عادی به سمت خونه حرکت کردم اصلا حوصله هیچکدومشون رو نداشتم
رسیدیم خونه و به سمت اتاقم حرکت کردم و رو تخت ولو شدم ات: آخيش و یه نفس عمیق کشیدم و خوابیدم
بچه ها مجبور شدم دوباره بزارم این پارتو
چون یه مزاحم زیر پست چرتو پرت گفته
حالا بگذریم حمایت فراموش نشه
- ۱۰.۶k
- ۲۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط