بخونید جالبه

بخونید جالبه!!!!!
مردی تخم عقابی پیدا کرد و آن را در لانه مرغی گذاشت . عقاب با بقیه جوجه ها از تخم بیرون آمد و با آن‌ها بزرگ شد . در تمام زندگیش ، او همان کارهایی را انجام داد که مرغ ها می کردند، برای پیدا کردن کرم ها و حشرات زمین را می کند و قدقد می کرد و گاهی با دست و پا زدن بسیار ، کمی در هوا پرواز می‌کرد .
سال ها گذشت و عقاب خیلی پیر شد ....
روزی پرنده باعظمتی را بالای سرش بر فراز آسمان ابری دید . او با شکوه تمام ، با یک حرکت جزئی بالهای طلاییش برخلاف جریان شدید باد پرواز می کرد .
عقاب پیر بهت زده نگاهش کرد و پرسید : این کیست ؟
همسایه اش پاسخ داد :این یک عقاب است . سلطان پرندگان . او متعلق به آسمان است و ما زمینی هستیم.
عقاب مثل یک مرغ زندگی کرد و مثل یک مرغ مرد . زیرا فکر می کرد یک مرغ است .
این ما هستیم که زندگی خودمان را میسازیم؛ نگذارید محیط اطرف شما را دچار تغییرات اساسی کند.
وقتی باران می بارد همه پرندگان به سوی
پناهگاه پرواز می کنند بجز عقاب که برای
دور شدن از باران در بالای ابرها به پرواز در
می آید.

مشکلات برای همه وجود
دارد مهم طرز برخورد با آن است
دیدگاه ها (۱)

خانمی ک با داشتن طلاهای زیاد ، در دست و گردن ، اجازه پرواز ...

ﺩﻧﯿﺎ ﭘﺮ ﮔﺮﮔﻪ ﺟﻮﻭﻥ ﺷﮑﺎﺭ ﺷﺎﻣﺸﻮﻥ ﻧﺒﺎﺵﺑﻪ ﺯﺧﻢ ﻫﺎﺕ ﺧﻮ ﮐﻦ ﻭﻟﯽ ﺑﺎ ﮔﺮ...

وقتی که......پوشاندن چند تار مو در محیط اجتماع مهمتر از مقاب...

دیشب فال گرفتم... حضرت حافظ فرمودند!!!! .........خوشا آن زنی...

📚داستان کوتاهمردی تخم عقابی پیدا کرد و آن را در لانه مرغی گذ...

⚪ عضو کمیسیون اجتماعی: در حوزه مواد غذایی با تورم بالای ۴۰ د...

۱ـ بهترین راه برای حفاظت رنگ خودرویک پوشش نانو اساسا یک سطح ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط