بیا به میکده و چهره ارغوانی کن

غلامِ نرگسِ مست تو تاجدارانند
خرابِ باده ی لعلِ تو هوشیارانند

تو را صبا و مرا آبِ دیده شد غمّاز
و گر نه عاشق و معشوق رازدارانند

ز زیرِ زلفِ دوتا چون گذر کنی بنگر
که از یمین و یسارت چه سوگوارانند

گذار کن چو صبا بر بنفشه زار و ببین
که از تطاولِ زلفت چه بی‌قرارانند ؟

نصیبِ ماست بهشت، ای خداشناس، برو
که مُستحقِّ کرامت گناهکارانند

نه من بر آن گلِ عارض غزل سرایم و بس
که عندلیب تو از هر طرف هزارانند

تو دستگیر شو، ای خضر پی خجسته که من
پیاده می‌ روم و همرهان سوارانند

بیا به میکده و چهره ارغوانی کن
مرو به صومعه کانجا سیاه کارانند

خلاص حافظ از آن زلف تابدار مباد
که بستگان کمند تو رستگارانند
شعر از : حافظ . غزل 195
#گنجینه_علوی
شعر با صدای آقای سیدعلی موسوی گرمارودی
تگ ها : #گنجینه_علوی #ادبیات #شعر #غزل #غزل_حافظ #غزل_195_حافظ #نرگس_مست #چشم_خماری #باد_بهاری #عاشق_و_معشوق #راز_محبت #عاشقان_بسوگ_نشسته #نسیم_بهاری #لاف_خداشناسی #بهشت #کرم_و_عفو_خداوندی #غرور_عبادت_و_خودپرستی #مبارک_قدم #خضر_نبی_الله #پیر_دلیل #نجات_بخش_ره_گم_کردگان #رخساره_گلگون #سیاه_نامگان_دامن_آلوده #اسیر_در_بند_عشق #رستگاران کد: 1670
دیدگاه ها (۱)

انفاق در راه خدا

تقویم تاریخ و مناسبت‌های ۳۰ دی

درمان بیشعوری

با عشق بگو سر به سر دل نگذارد

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط