در من رخنه کن و با میخ فولادین بر سینه ام بکوب

در من رخنه کن و با میخ فولادین بر سینه ام بکوب ...

خستگی هایت را

بوسه هایت را

نوازش هایت را

پشت به پشت به من تکیه بده و در من بپیچ …

آری پیچک ها دراوج بی خبری به دیوارقد می کشند…
دیدگاه ها (۱۰)

خیالت تخت من مدیون هیچ شهری نیستم.تو چنان به خواب هایم سرای...

زندگی به قامت یک احمق ایستاده در ضخامت لنزهای سیاهوسفید عکا...

با سر انگشتانت بر وجودم چنگ که میزنی برهنه می شوم ، داغ ترا...

تو اگر هنوز عاشقم باشی ، من زیر بغل کتابی قدیمی دارم که...

شاخه نباتم💙🫂🖇من چه میدانستم بودنت این همه حال خوش دارد. نمید...

پارت : ۳۰

رمان: زخم عشقِ توپـارت اول🙇🏻‍♀️💓︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۫...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط