مروارید آبی

مروارید آبی²
Part ²⁸
ویو کوک
بلخره بعد بیست سال... پیداش کردم
وقتی دو سال از بیرون اومدن من به کما گذشت توی عمارت توی اتاق خوابم یه دفترچه خاطرات پیدا کردم ولی صفحات اولش نبود با خوندنش..حافظه ام برگشت لانا رو به یادم اوردم... هیجده سال دنبالش گشتم توی فرانسه کره ایتالیا همه جایی که قبلا بودیم ولی نبود که نبود هیچ اثری از خودش به جا نذاشته بود توی این هیجده سال بدون اینکه به بقیه بگم که حافظه مو به یاد اورده بودم دنبال لانا میگشتم کسی جز ویهان خبر نداشت... وقتی چند روز پیش اسم لوگان و توس شرکت شنیدم
فهمیدم پسرمه چون دقیقا این اسم اسمی بود که من میخواستم بزارم روی بچه مون... کیم لوگان فامیلی لانا رو هم داشت وقتی هم که گفت تو شرکت لورئال کار میکردم این شرکت شرکته پدر لانا بوده حتی وقتی هم که میخواست بگه توی فرانسه است تهیونگ پرید وسط حرف چون میدونست اگه بگه یه چیزایی یادش میارم خیلی اون موقعه عصبی شده بودم از دست تهیونگ
وقتی لوگان گفت لانا هم اومده اب تو دلم نبود که یبار دیگه هم ببینمش...
با سرعت رفتم جلوی عمارت تا لانا رو ببینم پشت سرم با سرعت تهیونگ و جیمین و ویهان و لوگان میدوییدن و من با چشمام دنبال لانا بودم توی حیاط نبود رفتم توی عمارت در و هول دادم و وارد عمارت شدم... به سمت پذیرایی و خندیدن های بقیه رفتم.... وقتی توی پذیرایی رسیدم... از جاشون همه بلند شدن همه جز لانا نگران بودن
اروم اروم قدم زنان رفتم جلوش...
همون بود تغییری نکرده بود
قطره ای اشک از چشمام پایین اومد
و لبخند غمگین زد یع قطره اروم اروم تبدیل میشدن به قطره قطره اشک....
فاصله مون کم بود دستشو گذاشت روی صورتش گریه کرد
محکم هولش دادم تو بغلم و بغلش کردم که هق هق هاش بلند شد
بغضم شکست این مدت بدون اون شکسته شده بودم دوریش پیرم کرد
باورم نمیشد بعد از چند سال دیدمش.. بغلش کردم..
_نمیزارم ازم دور شی
+ببخشید که بعد این همه سال اومدم کره
_ خیلی دنبالت گشتم... ولی نتونستم پیدات کنم
(همه اینا رو با گریه میگن)
#چشمم روشن...
~ (دست به سینه) آقا این همه سال
حافظه اش برگشته بود...
=یکی بگه چخبره اینجا 😐😤
پ/ و هیچی دو تا کفتر بهم رسیدن
=کفتر؟
& پ ن پ کلاغ
=اینا از کلاغم بدترن...
~&✓#••پ/ و (خنده)
=الکی الکی رفتن بغل هم
•• توعم بیا بغل من
••=🫂
•• ببخشید که بعد این همه سال اومدم کره ( ادای لانا رو در میاره)
= خیلی دنبالت گشتم... ولی نتونستم پیدات کنم (ادای کوک و در میاره)
=•• عررررر
=••+_ پ/ و & ✓ (خندهه)
ده سال بعد...


#رمان #فیک #سناریو #واکنشات
#جونگکوک #تهیونگ #جیهوپ #نامجون #جین #جیمین #شوگا #بی_تی_اس #ارمی
دیدگاه ها (۳)

مروارید آبی ²Part ²⁹ایکاش آرزویت عشق راستین باشد و عاشقانه ...

هفتمین عشق Part53_ات خوبی.. پس چرا بیدار نمیشه ات... یکم تکو...

مروارید آبی²Part ²⁷✓ اومدننننننن ویو یوناهمه مون نگاه به در ...

مروارید آبی²Part²⁶ویو لوگانبا مامان به یه کافه قدیمی رسیدیمو...

فراتر از مدرسه

#𝐖𝐡𝐲_𝐡𝐢𝐦𝐏𝐚𝐫𝐭:𝟔𝟗کتم رو از روی کاناپه برداشتم و از عمارت بیرون...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط