حاضری تمام جانت را برایش بدهی

حاضری تمام جانت را برایش بدهی
آنگاه که همه چیزت میشود او...
سرانجام تمام
کارهایت
فکرهایت
اوست
کنارش که هستی گویی زندگی
همین چند لحظه کناراو بودن است
زندگی
چشم هایش
هرم نفس هایش است
اصلا زندگی یعنی او....
امان از روزی که نباشد
گویی تکه ای از جانت
گویی جانت نیست
تهی میشوی....
یک پوچ مطلق که دیگر هیچ چیز برایش ارزش ندارد...
مگر بی جان میشود زندگی کرد؟!
دیدگاه ها (۱)

اول به لبم بوسه وبعدا بغلم کنوانگه بنشین بامن وغرق غزلم کنمن...

بخند!!چون وقتی میخندی حس میکنم خدا بهم میگه :"بیا اینم همون ...

می خواستم کمی فقط کمیدوستت داشته باشم!از دستم در رفتعاشقت شد...

چشم های منبسته به نگاه توستاز ابشخور چشم های تو اب میخوردو ل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط