Pt

𝑫𝒊𝒍𝒆𝒎𝒎𝒂 𝒍𝒐𝒗𝒆 "Pt⁵⁸"


زن‌عمو: وای دختر چقدر تو خوشگل شدی...
ابروم بالا پرید:
آرا: _وای نمیدونستم از استایل های دارک خوشتون میاد!
زن‌عمو: ولی چجوری اینجوری لباس پوشیدی؟!

آرا: _یعنی چی؟!
زن‌عمو: راستش نمیخوام اقرار کنم اما دوست جون‌شو دقیقا استایلش اینجوریه... همیشه اینجوری بود! لباساش همش مشکیه‌‌‌...
اینجوری پیش بره ناخداگاه شیپ به نظر میاین!

با چشمای گرد خواستم برم سمت اتاق که لباسمو عوض کنم. نمیخوام با اون پسره اینجوری هم به نظر بیام...
اما یهو با صدای زنگ خونه متوقف شدم!
جون‌سو از روی مبل پاشد و مشکوک به در نگاه کرد.

زن‌عمو دویید در رو باز کنه.
رو کردم سمت هیون که یک مشت شکلات کرده بود تو دهنش!
آرا: وااای هیون... خفه نشی.‌‌‌‌..
اما یهو با شنیدن صدای آشنایی خشکم زد!

جوری برگشتم سمت در که صدای مهره هام به گوش رسید...
چییییی؟! جونگ‌کوکککک؟!
کوک: +سلام خاله جون.. خیلی ممنونم!
داخل که شد مستقیم نگاهش روی من افتاد.

وای آرا... چرا تو اینقدر احمقی؟! چطور یادم نبود کوک هم یکی از دوستای جون‌سوعه!
چطورر؟! واقعااا چجوری من اینقدرر احمقمم.
یهو هیون بلند هین کشید... وااای امیدوارم سوتی نده!

اون جونگ کوک رو دیده بود و حالا اگه ضایع بازی در میاورد بدبخت بودم!
هیون: +هییینننن تووووو؟!
زن عمو نگاه مشکوکی به منی که محو جونگ کوک بودم و بعد هیون کرد:
زن‌عمو: شماها همو می‌شناسید؟!
دیدگاه ها (۰)

𝑫𝒊𝒍𝒆𝒎𝒎𝒂 𝒍𝒐𝒗𝒆 "Pt⁵⁹"تموم ت..نم یخ کرده بود! خیلی باهوش بود که...

𝑫𝒊𝒍𝒆𝒎𝒎𝒂 𝒍𝒐𝒗𝒆 "Pt⁶⁰"( ویو جونگ‌کوک )بهش خیره بودم... این چه ت...

𝑫𝒊𝒍𝒆𝒎𝒎𝒂 𝒍𝒐𝒗𝒆 "Pt⁵⁷"اوففف بلاخره تموم شد‌... ولی بیچاره زن عم...

𝑫𝒊𝒍𝒆𝒎𝒎𝒂 𝒍𝒐𝒗𝒆 "Pt⁵⁶"زن‌عمو: آره یکی از دوستای دوران دبیرستان ...

قلب یخیپارت ۱۱بچه ها علت اینکه دیر به دیر می‌زارم اینه که سم...

قلب یخیپارت ۱۷از زبان ا/ت:جونگ کوک: من به خودم افتخار میکنم ...

واییی باورم نمیشه دارم پارت میزارم شما هم ؟خب بریم سراغ فیک ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط