اگر دوست ندارین نخونین و گزارش هم نکنین
اگر دوست ندارین نخونین و گزارش هم نکنین
فیک پسر عموی سادیسمی من. P8
_پاشو برم حموم بو گند میدی
+باشه میشهبگی حموم کجاست (با خجالت )
_اونجا
ویو ات
رفتم حموم وقتی اومدم بیرون به تهیو
نگ گفتم یه لباس میخواستم رفت به بادیگاردش گفت و بادیگاردش از همسرش لباس گرفت و داد به تهیونگ منم پوشیدم
اومدم بیرون
+تهیونگ مرسی من باید برم
_باشه برو
+خدافظ
_خدافظ
ویو ات
رفتم بیرون پیاده رفتم تا خونم وقتی رسیدم سریع رفتم کارت بانکیمون گرفتم و به هانا زنگ زدم تا بیاد باهم بریم کافه یک حرف بزنیم یه لباس قشنگ پوشیدم و رفتم همون کافه و منتظر هانا بودم که دوست دختر ته رو دیدم که داره با یه پسر کیس میره هه این هر/زه رو ببین ازشون عکس گرفتم و به هانا پیان دادم که کار برام پیش اومده ماشین رفتم به عمارت ته رفتم داخل به خدمتکارش گفتم به تهیونگ بگه بیاد تهیونگ اومد
_چیه باز که اینجایی (سرد)
+اومدم یه چیزی بهت نشون بدم بعد برم
_اوکی (سرد)
ادامه دارد
فیک پسر عموی سادیسمی من. P8
_پاشو برم حموم بو گند میدی
+باشه میشهبگی حموم کجاست (با خجالت )
_اونجا
ویو ات
رفتم حموم وقتی اومدم بیرون به تهیو
نگ گفتم یه لباس میخواستم رفت به بادیگاردش گفت و بادیگاردش از همسرش لباس گرفت و داد به تهیونگ منم پوشیدم
اومدم بیرون
+تهیونگ مرسی من باید برم
_باشه برو
+خدافظ
_خدافظ
ویو ات
رفتم بیرون پیاده رفتم تا خونم وقتی رسیدم سریع رفتم کارت بانکیمون گرفتم و به هانا زنگ زدم تا بیاد باهم بریم کافه یک حرف بزنیم یه لباس قشنگ پوشیدم و رفتم همون کافه و منتظر هانا بودم که دوست دختر ته رو دیدم که داره با یه پسر کیس میره هه این هر/زه رو ببین ازشون عکس گرفتم و به هانا پیان دادم که کار برام پیش اومده ماشین رفتم به عمارت ته رفتم داخل به خدمتکارش گفتم به تهیونگ بگه بیاد تهیونگ اومد
_چیه باز که اینجایی (سرد)
+اومدم یه چیزی بهت نشون بدم بعد برم
_اوکی (سرد)
ادامه دارد
- ۳.۹k
- ۳۱ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط