این روزها

این روزها،
با تو،
به وسعت تمام نداشته هایم،
حرف دارم...
اما مجالی نیست تا بنشینی به پای این همه حرف،
دلم تنگ است،
فقط برای حرف زدن با تو...
دیگر نمیدانم چه کنم، یا چه بگویم...
دیدگاه ها (۲)

دارد برف می آید در گوش دانه های برف نام تو را زمزمه خواهم کر...

دلت که می گیرددستانت جای زبانت حرف می‌زنندسنگین که می‌شویبغض...

امروز... من با همه تنهایی خود به یاد آن همه خاطره ها می نویس...

بفرمایییییید....

تو می‌دانی من چقدر ذوق دارم برای پاییز؟ برای خنکای عصرهنگام ...

بعضی روزها دلم میخواهد روی پیشانی ام بنویسم دارم برای زنده م...

عزیز اسمانی ام....مامان جونمبرای تو مینویسم به کجای جهان پرک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط