دردها هرگز از خاطر انسان پاک نمی شوند

دردها هرگز از خاطر انسان پاک نمی شوند ،
بلکه به مرور زمان وقتی دلت از جوش افتاد و روحت آرام آرام به زخم ها عادت کرد ،مرموز و بی صدا درونت ته نشین می شوند ، می شوند بخشی از وجودت ،دردها می شوند نام دیگر تو ....

آن وقت به دنبال کسی می گردی که اشتباهی نباشد ، ولی باز هم اشتباه می کنی و باز هم اشتباه می کنی و باز هم اشتباه می کنی و باز هم ....

روزی کسی درد زندگی من بود حالا مدتی است مرموز و بی صدا جایی درونم ته نشین شده است ....
رسوب کرده است...
ودلم سخت شده است ...
سنگ شده است ....
و دیگر به حول و تکان هیچ خاطره ای به دیروز باز نمی گردد

قلبی که اشتباه می کند باید تاوانش را بپردازد باید تا ابد سنگ بماند ، قلبی که سنگ شد به آغازش بر نمی گردد ، مگر اینکه دلی را بشکند .....

مرا ببخش قلب کوچکم اما چاره ای نیست دیگر ....
سنگ شدن هم کابوسی است که در تمام داستان ها اتفاق می افتد

شاید تو هم به ابتدای داستان برگشتی ، درست جایی که یک اشتباه دیگر انتظارت می کشد ......
دیدگاه ها (۱۴)

عزیز من!فردا، یک بار دیگر، سالروز ازدواج ماست، و من که اینجا...

تشنه ام امشب، گر باز خیال لبِ توخواب نفرستد و از راهِ سرابم ...

به رهی دیدم برگ خزان پژمرده ز بیداد زمانکز شاخه جدا بودچو زگ...

دلتنگی لجباز ترین حس دنیاست...هر چه برایش توضیح دهی, بیشتر پ...

صحنه پارت دهم

سرگرم درسم بودم ببخشید دیر ارسال کردم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط