سناریو شیطان کش

سناریو شیطان کش
پارت اول

ایچیگو : داشتم توی خونه تکونی کمک داداشم میکردم که خونه رو تمیز کنیم و غذا بپزیم
مادرم دو سال بود که ناپدید شده بود و تو بچگی تنها شدیم منم مجبور شدم مراقبت از داداشم رو به عهده بگیرم
از وقتی مامان و بابامون ناپدید شدن هیچ کسی رو نداشتیم که از ما مراقبت کنه و زندگی برامون خیلی سخت بود
آسوکا (داداش ایچیگو هستش): خواهر جون میشه امشب بعد از شام بریم یه دور بیرون بزنیم؟

ایچیگو: نه آسوکا بیرون شب ها خطر ناکه

آسوکا: ولی خواهر امروز تولدمه
لطفا اجازه بده(با یه قیافه معصوم اینو گفت)

ایچیگو: باشه .... فقط چون تولدت هست

(بعد از خوردن شام)

آسوکا : خواهر زود باش بریم تو جنگل اونجا یه درخت بلوط بزرگ هست میخوام چنتا بلوط بردارم
قول میدم بلوط ها رو که برداشتیم برگردیم خونه

ایچیگو:باشههه.... فقط زود باشی ها اون درختی که تو میگی وسط چنگله
ممکنه گم بشی دستام رو بگیر تا با هم بریم و به هیچ وجه ازم جدا نشو

آسوکا:باشه خواهر جونم

(اونا رسیدن به بلوط و چنتا بلوط جمع کردم گذاشتن تو جیبشون)

ایچیگو :خیلی خوب زود باش بریم دیر وقته باید بریم بخوابیم فردا کلی کار داریم

آسوکا :باشه
(تو راه برگشت یه صدایی از ۱۰۰ متر عقب ترشون اومد)

آسوکا:خواهر جون من میترسم
دارم پاهاش رو میبینم
یه بال هم داره
خواهر دارم خواب میبینم

ایچیگو با ترس: آسوکا فقط بدو

آسوکا و ایچیگو در حال دویدن بودن که یک دفعه....

نظرتون؟
دیدگاه ها (۱۰)

سناریو شیطان کشپارت دومکه یک دفعه پای آسوکا پیچ خورد و افتاد...

سناریو سگ های ولگرد بانگو پارت سومکه یک دفعه یه دختر به من ن...

سناریو سگ های ولگرد بانگو پارت دومتوی راه برگشت به خونه بودم...

سناریو سگ های ولگرد بانگوپارت اولنشسته بودم سر میز کافه و تو...

خیانت

پارت بیستماونیکس:باشه خودت خواستی از پشت برداشت منو هییی ع...

سناریو_درخواستی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط