تو خبر نداشتی

تو خبر نداشتی

مخفیانه به شهر آمدم

تمام نشانه های تو را بوسیدم

جای پاهایت گلهای سوخته گذاشتم

شمعی کنار اتاقت روشن کردم

وبه ابدیت برگشتم

تو ازاین سفرها خبر نداری
دیدگاه ها (۶)

دلتنگیام خستیگام دلشکستگیام همه تنهاییام دلواپسیام نگرانی هام

دلتنگتم خبرنداری

توردست خودش دادم همونی که ماروبهم رسوند

بردباری صبر تحمل دیونه گی

به نام خدا...پارت ۱

قلب سیاه نشان سرخ

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۲۴

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط