دو پارتی از جیمین

دو پارتی از جیمین
وقتی ازت متنفر بود ....
۲/۲
____________
_چه اهمیتی داره وقتی حقیقت هست ؟!
که....
که ا.ت گفت
+باشه من هر،زه ...اگر من هر،زه هستم چرا تو خونه منی !؟ ...از خونه یه هر،زه برو بیرون ....بیروننن
کوک:ا.ت آروم باش
+هر کی فکر می‌کنه من هر،زه ام بره بیرون از خونه ....برهه
جیمین دستش رو کوبید به میز و بلند شد
_چه بهتر از اینجا میرم
جیمین بلند شد و از خونه رفت بیرون
کوک:ا.ت...
+مهم نیست
+اگر خواستید اینجا بخوابید اتاق ها تون هست تمیزه تمیزه
شام هم براتون سفارش میدم ...چی دوست دارید بخورید ؟!
ته:ا.ت ...خوبی؟!
+آره بابا
براشون غذا سفارش دادم و خوردیم هر کس رفت خونه خودش
پرش زمانی به فردا ساعت دو بعدازظهر
تو خونه نشسته بود حالش بد بود ...نمی‌توانست به اعضا بگه ...چرا وقتی دوسش داشت اون اینجوری باهاش رفتار میکرد
تو افکار پوچ خودش بود که زنگ خونه به صدا در آمد
سمت در رفت و باز کرد که با جیمین مواجه شد جیمین سرش پایین بود و دستانش تو جیبش
_اصلا علاقه ای نداشتم بیام خونت ...فقط دیشب کتم رو جا گذاشتم
با صدای فین فین ا.ت سرش رو بالا آورد
نگاهی به ا‌ت کرد
_ا.ت ؟!
+...
_ا.ت خوبی ؟!
+آره ...خوبم (کمی غمگین و بغض)
اشکاش رو با دستش پاک کرد
+میرم برات کتت رو میارم
برگشت خواست که بره اما پستی مانعش شد
_وایستا ...برگرد ببینم
+هومم
_ا.ت می‌دونم حالت خوب نیست بگو چی شده ؟!
دیگه نتونست تحمل کنه و بغضش ترکید
با گریه کردن ا.ت جیمین تعجب کرد سریع بغلش کرد
_ا.ت ...خوبی ؟!...کسی بهت چیزی گفته ؟! ...بگو بهم چی شده ؟!
+چ،چرا وقتی دوسم نداری ...هق...ا،اینجوری رفتار م،میکنی ؟!...چرا ...هق....منو بیشتر اذیت می‌کنی ؟!...چرا نمیتونم از دوست داشتنت دست بکشم ؟! هققق
_(خنده) به خاطر همین داری گریه می‌کنی ؟! دستش رو به حالت نوازش وارانه پشت ا.ت کشید
_از کجا می‌دونی دوست ندارم ؟!
+تو....
جیمین وارد خونه شد و در رو بست
_من بیشتر از هر چیز و هر کس دیگه ای تو رو دوست دارم ....من فقط ...
+پس چرا اینجوری رفتار می‌کنی ؟!.
_من ...اشتباه کردم ...میخواستم کاری کنم که دیگه دوست نداشته باشم اما نشد
+یعنی...
_دوست دارم
فکر کنم آنقدر منتظر این لحظه ها بود که اهمیتی نداد ا.ت چی میخواد بگه روی ا.ت خیمه زد و محکم ل،ب هاش رو م،ک میزد بعد از پنج دقیقه ولش کرد
_خیلی دوست دارم ستاره کوچولوی من
+منم دوست دارم
پایان
نظر یادت نره رفیق!!