چشم وا کردم و دیدم که خدایم تو شدی

چشم وا کردم و دیدم که خدایم "تو شدی"
دفتر پر غزل خاطره هایم "تو شدی"
_
درسرم نیست بجز حال و هوای تو و عشق
شادم از اینکه همه حال و هوایم"تو شدی"
_
درد من دوری از توست،بغل وا کن تا
که بگویم به همه قرص و دوایم"تو شدی"
_
دورم از دین خودم....قبله ی من گم شده و
معبد و قبله ی من....ذکر دعایم "تو شدی"
_
دور این میز که از خاطره هایت می گفت
باز هم بانی یخ کردن چایم "تو شدی "
_
خانه مسکوت...غزل مرده و من بی تابم
علت زلزله در زنگ صدایم "تو شدی..
_
سالگَردِ‌عآشِقیمون‌مُبارَک‌جآنآ:)
کآش‌میشُد‌پآیآنه‌قِصَمون‌خوش‌بآشه:)
_
جایَت‌هَمیشه‌دَر‌دِلِ‌مَن‌دَرد‌میکُنَد:)!
_
#قَشَنگتَرین‌اِشتِباهَم...
¹³⁹⁹/⁷/⁵
¹⁴⁰⁰/⁷/⁵
دیدگاه ها (۱۱)

دیدی چی شُد..؟!دیشَب خوابِتو دیدَم..!راستِش هرشَب میبینَم..!...

ولی من قبول کردم که تو برای ِ من نیستی ..!از اَوَلَم نَبودی ...

بزار برات بنویسم..از پاییزایی که رد شدن و تو نبودیاز برگ نار...

دِلخوشم با غَزلی تازه هَمینم کافی استتو مرا باز رِساندی به ی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط