کاش میتونستم حرفایی که تودلم جمع میشه و فکرایی که به سرم

کاش میتونستم حرفایی که تودلم جمع میشه و فکرایی که به سرم میزنه روبه زبون بیارم؛ شایداونوقت همه چی راحت تر وبهترپیش میرفت!
اینکه دربرابر هراتفاقی سکوت میکنم وبعدازیه نگاه نسبتاطولانی اون اتفاق و آدماشو کنارمیزارم اصلاخوب نیست؛
تازه میفهمم بی حسی شبیه به بی رنگ بودنه مثل آب میمونه بدون رنگ ومزه اماازیه جایی به بعدمیفهمی
دوسومِ وجودته...

⁰⁰/⁵/¹
¹¹.⁵⁹
دیدگاه ها (۱۲)

اون روز کذایی می‌خواستم بگم "دوستت دارم" اما به جاش گفتم خدا...

او را راحت گذاشتم ؛نگفتم همه ‌چیز درست می‌شود .برای آرام کرد...

در م‍‌ن ی‍‌ک ت‍‌ی‍‌مارس‍‌ت‍‌ان ‍وج‍‌ود دار‍دی‍‌ک ‌ت‍‌ی‍‌مار‌...

می‌دونی! من بهشون میگم “آدم‌های مرجوعی”. همون‌هایی که ترکت م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط