باموتورگازی می آمد کمیته سروکله اش که پیدا می شد تیکه بو

باموتورگازی می آمد کمیته. سروکله اش که پیدا می شد تیکه بود که بارش می کردند. آقای بروجردی پارکینگ ماشین های ضد گلوله اون طرفه، برو اون جا پارکش کن. حیفه این رو سوار می شین ها. می دونی یک خط بیفته بهش چی می شه؟ حاجی بده ببرم روش چادر بکشم آفتاب نخوره حیفه. موتور را داده بود دست این آخری گفته بود بارک الله فقط به پاها. ما همین یه وسیله رو داریم .
هدیه به روح بلند شهید بروجردی
دیدگاه ها (۱)

وقتی برای گریه دلم تنگ می شودلب با دم حسین هماهنگ میشودتنها ...

صحن نجف؛ یاسین و الرحمن چه می چسبدجاری شدن در کوثر قرآن چه...

**اول صبح بگویید حسین جان رخصتتا که نان از کرم سفره ارباب رس...

خدای خوبم ،دلم میخواهد برای همه ی بنده هایت دعا کنم،دعایی از...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط